کودکی دنیای شادیهاست
اما کودکان همه شاد نیستند
آنانکه رُخشان لبخند است
از کجایند ، نمی دانم کیستند
کودکان ما می لولند
در کُپه های درد آلود خاک
آرزویشان یک سقف است
در دل کوچه های ترسناک
بازی هایشان با سنگ است
می آموزند تا بشکنند شیشه
در فردای کابوس وارشان
تیشه ها برزنند بر ریشه
گوئی می چرخد دنیا
با چرخش تیله هایشان
گیر کرده اند تا ابد
در درون پیله هایشان
آینده از آنِ آنان نیست
چون فقر گشته همزادشان
تا زنده اند و می کشند نفس
حسرت هست خانه زادشان
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 07 شهریور 1399 22:26
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
کرم عرب عامری 08 شهریور 1399 00:44
درودها عزیز
علی معصومی 08 شهریور 1399 08:17
درود ارجمند
شهادت سرور ازادگان
اما حسین ع تسلیت باد
◇◇◇◇
در پناه پروردگار باشید
☆☆☆☆☆
ولی اله بایبوردی 08 شهریور 1399 09:21
سلام و درود
آینده ای نامشخص ...
با عدم برنامه ریزی ...
چه باید کرد ...
مقصّر کیست !؟!؟
جهان هر کسی اندر دل اوست ....
دستمریزاد
اکرم بهرامچی 08 شهریور 1399 21:38
سلام و درود
درد جامعه ی کودکان کار را به تصویر کشیدید دست مریزاد
رضا زمانیان قوژدی 09 شهریور 1399 04:43
درود بر شما استاد امین افشار عزیز
قرا رسیدن عاشورای حسینی را به شما تسلیت عرض می کنم
قلمتان نویسا
بمانید