هرروز کور سوی امیدی مرا نشانه ی است
- که با نور و تاریکی ، گلاویز می نشیند
- توهم همین سیاق و توحش همان تبارو توقع همین کور سوی نشیمنگاه
- افکاری ترس مهیب را به عاقلانه نگاهی بر انداز می کند
- گویی هنوز رخ نداده برخوردی که ِ مدید دورانی ست به جریان نشسته
- تو گویی باهم ها به با یدها سوق می نشاند
- اعمالی ته زار، نظاره کلام را منتظر می نویسد
- ناکجا را در کجای همین جا ، جاده ای جنجالی متصورمی کند
- مگر مرگ وُ مرد ، مگر زندگی و ُجهد، مگر تندیس و ُجام ، مگر تحمیق وُاَنگ
- هر روز کور سوی ِ امیدی مرا نشانه ای است
که با نور و تاریکی ، گلاویز می نشیند
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 5
امیر عاجلو 06 اردیبهشت 1400 05:48
سلام ودرود
محمد خوش بین 06 اردیبهشت 1400 06:13
درود بر شما
محمد علی رضا پور 07 اردیبهشت 1400 10:29
اکرم بهرامچی 10 اردیبهشت 1400 00:14
سلام آقای خلیلی شاعر خوب و گرامی
انفجار احساسات و اندیشه هایتان باعث شده تا کلمات و تصاویر ذهنتان منسجم نباشند با شعر صمیمی تر باشید
همیشه چشمه مسیرش را پیدا میکند و به دریا میرسد.........
مرداب ها زلال دریا را نمیفهمند شما چشمه سار هستید
و من معتقدم شاعران چشمه های زلالی هستند که اقیانوس می شوند
همیشه نهنگ ها در آغوش اقیانوس ها شناورند نه مرداب ها
پژمان خلیلی 11 اردیبهشت 1400 21:19
با سلام واحترام، چشم،
خوانش شعر بسیار اهمیت دارد در این شعر و با تکرار خوانش،
آن انسجام را بدست می اورید. شاید صدای شعر را هم گذاشتم
تانا اشنا نباشید.