« الهام خدا »
آن آدم اول ، به زمین آمده از کی
کآن نسل و نژادش، به زمین اند پیاپی
اول که بشر چشم بر این دهر دنی دوخت
اندوخته اش ، دهر دنی می برد از وی
آدم به ره وادیه ی دهر دنی1 افتاد
تا در ره این وادیه ، راهی بکند طی
آدم زِ کجا بود ،که واضح شده اینجا
تا ناوک2 پرّان بـزنندش به جگر هی
فریاد از این دهر ، از این عالم خاکی
این آدمیـان را بـکُشد جمله پیاپی
در موج تزلزل3 ،که بنی آدمی آمد
آسایش از این موج،به خود وعده دهد هی
گر غرّه4 بر این دهر بگردند ،نکو نیست
این دهر دنی ، بسپردش زیر گِل و لی5
گردشت همین دهر، چنین است که دیدیم
هر سال بیاید ، اثـر از بهمن و از دی
از آن اثـر باد خزان ، تجربه کردند
از دهر دنی در جریان است پیاپی
صدها بشر این باد خزان را بشناسند
صدها پَـر گُل را بـبرد زیر یکی پی6
گر فیض خدا ، شامل حال بشران نیست
معنـا ندهـد ، راه جنان را بکنن طی
ای آدمیـان رو به خداونـد بیاریـد
کآن وعده ی حق، معنی ثابت بُوَدش پی
گر آدمی آن صحبت حق ، را نشناسد
نشناخته نـتوان ، ره معناش کند طی
آن معنی گفتار خدا ، هـر که نـفهمید
نـتوان که به معنی بـرود ، راه پیاپی
بر صفحه ی دنیا ، خبر از علم خدا بود
تا حال که بود است و ندانم نبود کی
گر گوش به الهام خدایت بدهی شب
از هر سر شب ، تا دَم صبحت بزند هی
نیروی بشر متصل اَر شد به خداوند
نیروی خدا ، متصل آید به پیاپی
بـنویس حسن ، معنی الهام خدا را
تا دست اجل نامده ، عمرت بکند طی
٭٭٭
1- دنیای پست و بی ارزش 2- تیر کوچک 3- آشفتگی- هراس 4- مغرور 5- لجن 6- یک گام – پی ساختمان
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 22 شهریور 1400 11:25
درود بزرگوار ا
حسن مصطفایی دهنوی 24 شهریور 1400 08:04
درود ها
لطف دارید