« رسم دو دینی »
خدایا تو بـر دین و ایمان ، مبینـی
نـباشد مرا فکر و درک و یقینـی
هرآنکس دل، خویش و قومش بـسوزد
کمک می نماید ، بـر آن جبرئیلی
خدا داد دستور امر به معروف
خدایا بدِ خلق خود را نـبینی
هر آنکس ره امـر و نهی تو جوید
تو خواهی اسیر و ذلیلـش بـبینی
هر آنکس به دنیا ، به حق معتقد شد
به دنیا ندارد نه یار و معینی1
بگفتن سفارش زِ پیغمبـر اینس
تو صله رحم کن ،که خیرش بـبینی
پیامبر(ص) که دستور صله رحم2 داد
صله کرد با ابولهب3 لعینـی
وفا کردم اول به اقوام و خویش
جفا دیدم از خویش ، آن کی تو بینی
من از قوم و خویشان خود آنچه دیدم
تو گـر دیده بودی ،بُدی4 دل غمینی
عسل با روغن گر به مردم خوراندم
خورند و بگوین بُوَد سیب زمینی
اگـر قالـیِ ابریشـم من بـبافم
بـبینند مردم ، به جـای گلیمـی
از آنکه تو را هیچ ناراحتی نیست
اگر صد هزار این بدیها بـبینی
ضررها و سود جهان ، سهم ما شد
تو سودش نخواهی ، ضرر هم نبینی
مـرا از تو امیـد آرامشی بود
بلندم تو کردی ، زدی بـر زمینی
مـرا رأی و تدبیر شاهانه ای بود
مقدر تو کردی برم خوشه چینی
تو گفتی به قرآن ، خدا هستم عادل
تقلب تو کارس ، چـرا ایـنچنینی
به موسی دهی ،وعده از بهر تورات5
مگر سامری ، را به قومش نـبینی
تسلط بـبخشی به چنگیزِ خون ریز
علی(ع) را به محراب ،در خون نـبینی
دو تا شاه ، در یک ممالک نـسازند
دو درویش سازند ، به متر زمینی
دو تا شاه ، از ترس هم بیمناک اند
دو درویش هستند بهم ، هم قرینی6
ندانم در این خلق ، جویم چه دینی
که این خلق را هست، رسم دو دینی
شدم پیر و وامانده از زجر مردم
ندانستم این خلق دارند ، چه دینی
خدایا ،حسن فکرش از سر برون شد
دیگر بنده داری، چو من دل غمینی
٭٭٭
1- مددکار 2- پیوند با خویشان 3- عموی پیامبر 4- بودی 5- کتاب موسی 6- همنشین
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 11 آبان 1400 16:27
درود و سلام موفق و مانا باشید
حسن مصطفایی دهنوی 17 آبان 1400 07:36
درود ها
نظر لطف شماست
سربلند و پیروز باشید