« دور فلک »
به هرزه گردیَم، خدا این فلک چه می کوشد
لباس عافیتـی1 بـر کسـی نـمی پوشد
خدا خدا ،من از این جور این مُلک چه کنم
زِ جور این مُلکس ،خون دل که می جوشد
خدا به دایره ی این فلک چه دستی هست
که خون در بدن من ، زِ چشم می دوشد
خدای هـر دو جهان ، من چه بایدم کردن
مدام کام من ، این زهـر تلخ می نوشد
در این دیار خطرناک ، جای کامـم نیست
به جای امن دیاری، امن دیگر چه می کوشد
زِ روز نیستی ام ، خاطرات تلخی نیست
زِ روز هستی ام ، این خاطرات می جوشد
نوید عافیـت و ایمنی دهـد بـر ما
نخورد غم زِ بشـر هر چقدر که می خروشد
فضای دور فلک را نمی توان پیـمود
حسن میان همین دو ره زجر2 می نوشد
٭٭٭
1- سلامت – زهد 2- آزار و اذیت
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 10 دی 1400 20:48
درود بزرگوار ا
حسن مصطفایی دهنوی 11 دی 1400 07:24
درود ها
نظر لطف شماست
سربلند و پیروز باشید
خدایش رحمت کناد آمین