ای پسر اَر تو را بـُوَد دانش و عقل و شعور
غرق شقاوت ببین حرف صلاح وحرف زور
جمله حرف آن خدا بهر صلاح کار توست
از دَم آمــدن به دهر، تا دَم رفتـن به گور
٭٭٭
آن تیـغ تیـز می کشـد از بهـر قصـد ما
تا شکنــد زِ ضربـه ی آن پا و دست ما
در مــا ارادت است به امیــد رحــم آن
آن هم ارادتــش نــشود پای بست ما
٭٭٭
قناتی را زِ سر تاسر گِل و لایــش درآوردم
به کار خیـرم از مردم نشـد فردی هماوردم
بشـد آبی از آن جاری ،وسیله رزق مردم شد
در آخر زآن قنات مردمان صرف نظر کردم
٭٭٭
آدم اگر بشر شدی ،حرف خدا بکُن قبول
حرف خدا فزونتراست ازهمه علم وهرعقول
روز جزا تو در حساب،هر قدری کم آوری
هرچه عمل نکرده ای کی بتوان کُنی نُکول
٭٭٭
طریق من اگـر چون بت شکن بـود
طریق چرخ و بهــر من خشــن بــود
زِ دستــم هـر هنــر کردم چنان شــد
کـز آن فرهــاد و دست کوه کن بــود
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 07 تیر 1401 09:23
.مانا باشید و شاعر
حسن مصطفایی دهنوی 09 تیر 1401 07:44
ازنگاه پرلطف ومحبت شما شاعر واستادگرامی
کمال تشکر را دارم
وجود بابرکتان در پناه حق باشد
خداوند شاعر را رحمت فرماید الهی آمین
حافظ کریمی 11 تیر 1401 05:33
درود و هزاران درود بر شما
حسن مصطفایی دهنوی 12 تیر 1401 07:46
ازنگاه پرلطف ومحبت شما شاعر واستادگرامی
کمال تشکر را دارم
وجود بابرکتان در پناه حق باشد
خداوند شاعر را رحمت فرماید الهی آمین