هر دل دانا که شد ، آیینه دار حرف دوست
درهمان آیینه می بیندکه حرف آن نکوست
گوییـا شب زنده داری در دل بیدار ما
می شود آیینه گردان از برای حرف دوست
٭٭٭
در همه اشیاء عالَم می بُـوَد آثار دوست
در دل این اسرار پنهانی هم زِ اسرار اوست
هر که الهام الهی را زِ دل بشناسدش
می شناسد این اثر می باشد از اسرار دوست
٭٭٭
هزاران حیله آوردم ، زِ من در بر نمی گیرد
زِ علم و راستی خود ،کو یاور نمی گیرد
خداوندا چه سازم ، چه امید است من دارم
چرا باران لطفت بر من مضطر نمی گیرد
٭٭٭
در دایـره دنیــا هـر قدر کـه گردیـــدم
گُل از ادب و علمش بسیار که من چیدم
در دایـره دنیــا علم است و ادب بسیـار
راه ادب و علمش بسیـار که بگزیدم
٭٭٭
پایه دایـره دنیـا که نیامـد به بـرم
ظلم از آن دایره بسیـار بـیامد به سـرم
پایه این که به دستـم نَـبُد از روز ازل
کی توان جان به سلامت زِ مدارش به بـرم
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 10 امرداد 1401 11:21
.مانا باشید و شاعر
حسن مصطفایی دهنوی 13 امرداد 1401 08:17
سلام و درود استاد
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند و پاینده باشید
خداوند شاعر را رحمت فرماید الهی آمین
jalal babaie 14 امرداد 1401 10:57
احسنت، زیبا و دلنشین بود
حسن مصطفایی دهنوی 18 امرداد 1401 06:44
درود ها استاد
نظر لطف شماست
سربلند و پیروز باشید
خداوند شاعر را رحمت فرماید ، الهی امین