پیر روشن به ضمیرش زِ خود اسرار بِهِشت
دانشی را زِ ضمیرش به کتابی بنوشت
پیر دانا به ضمیری که نـهفتند به خاک
مرقدش ثابت و واضح شدومخفی نگذشت
٭٭٭
در نزد سخن چینان هرگاه که بـنشستم
همراه همان مردم در شرکت شان هستم
شرکت اگرم کردم ،صحبت که نمی کردم
تهمت نزدم بر کس ، گفتار و دهان بستم
٭٭٭
در بزم سخن چینان شرکت که نمی کردم
تهمت نزدم بر کس ،غیبت که نمی کردم
هر کس بزند تهمت جرمش زِخداوند است
از غیبت و هر تهمت بسیار حذر کردم
٭٭٭
اگر بند رفاقتها به هم محکم نمی باشد
به جای آن رفاقتها کدورت درمیان باشد
به اندک علتی جانا رفاقت می خورد برهم
کدورت گر میان آمد ،رفاقت آن نمی باشد
٭٭٭
حرف با علم وعمل،قربان مقدم گشتن است
حرف بی علم و عمل،برغیرنِـی گفتن است
حرف پُـر معنی اگر سنجیده و فهمیده شد
از برای نسل آدم قابل بنوشتن است
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 16 امرداد 1401 10:24
درود بر شما
حسن مصطفایی دهنوی 18 امرداد 1401 06:49
درود ها
نظر لطف شماست
سربلند و پیروز باشید