یارب نظری کن ،دل من رو به تو باز است
این دل به امید تو رهش،سوی حجاز است
آن کعبه زِ سنگ وگل دوران قدیم است
امروزه دلم نقد برت کعبه بساز است
٭٭٭
این جمع بشر رو به تو در ذکر و نیاز است
آه شب و روزش همه جا رو به فراز است
حاجت طلبد آن به ره آرزوی خـود
حاجت که نبیند،زِ تو در سوز وگداز است
٭٭٭
درخوشدلی مدامست فهمی که ناتمام است
در پیش فهم دانـا بی اجر و احترام است
بر شوق و ذوق دنیـا می کوشد از نفهمی
بر خفّت و نفهمی،کی فکـر انتقام است
٭٭٭
آدم اگرنفهم است رسوای خاص وعام است
در نزد فهم دانـا، فاقـد زِ هر مقام است
فهم است و علم و دانش لازم بود بر آدم
وانگـه چنان بزرگان قابل به احترام است
٭٭٭
تا آدمی نفهم است در خوشدلی مدام است
هرگه که آن بفهمست پایش بِتوی دام است
فهمیدن و نـفهمی از آدمی همیـن است
در فهـم آدمیزاد، این آخرین کلام است
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 05 آبان 1401 12:35
سلام ودرود
حسن مصطفایی دهنوی 12 آبان 1401 07:07
سلام و درود
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند و پاینده باشید
علی معصومی 06 آبان 1401 17:20
حسن مصطفایی دهنوی 12 آبان 1401 07:07
ازنگاه پرلطف ومحبت شما شاعر واستادگرامی
کمال تشکر را دارم
وجود بابرکتان در پناه حق باشد
خداوند شاعر را رحمت فرماید الهی آمین