حرف پیامبـر ، زِ قل الـروح بـود
نکتـه گفتـار تـو مقصـود بـود
گفت که روح همه ما از خداسـت
پیـش تـر از ما همه ، موجود بـود
٭٭٭
ما که نـبودیـم خـداونـد بـود
در همه جا بر همه معبـود بـود
هـر بشـری علـم خـدا را شناخـت
گفـت خـدا ،حافـظ موجـود بـود
٭٭٭
موهبـت آدمـی ، اول چـه بـود
نـام و نشانـی ،که زِ آدم نـبود
روز ازل ، علـم جهانـدار پاک
روح به ما داد ، برای وجـود
٭٭٭
در اثر کـوشش و تـمرین خود
زنده کـند ، مذ هب و آیین خود
آنکه عبادت کـند از راه عـلم
از هنر و رتبه و تمکین خود
٭٭٭
آنکه نکوشـد بـه ره دین خود
سُست کـند رتبه سنگـین خود
فطـرتاً ، انـدر ره نادانی اسـت
می بُـوَد از عـادت دیـرین خود
٭٭٭
نسیم گلشن زنده یاد حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 04 بهمن 1401 15:23
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
حسن مصطفایی دهنوی 13 بهمن 1401 07:46
درود بر شما استاد
زیبا نگرید
حضورتان ارزشمند است
در پناه خدای متعال باشید
علیرضا خسروی اصل 04 بهمن 1401 17:17
عالی
حسن مصطفایی دهنوی 13 بهمن 1401 07:46
درود بر شما
زیبا نگرید
حضورتان ارزشمند است
در پناه خدای متعال باشید