در تاخت و تاز زندگی، آسوده کی بتوان نشست
آسوده هرکس می نشست،سودش برون بردن زِ دست
جمع شرارت پیشه گان ،سود نکویــان برده انــد
در این مــدار زندگــی آسودگی نایــد به دست
٭٭٭
در و دیوار مطبخها، همه اش دود سیاه رنگ است
در و دیـوار منزلها ،تمامـش نقش نیرنگ است
ز دانایـی بپرسیدم ،کدامین رنگ و ها نیکوست
بگفتـا نقش یک رنگی، اگر خالی زِ نیرنگ است
٭٭٭
برادر آن دو رنگی ها ، اگر بر آدمـی ننگ است
چرا این آدم از اول به فـکر زشت نیرنگ است
اگر آدم دو رنگی شد ، نشایــد آدمش گفتن
من ازجور دورنگی ها ،دلم درعرصه گه تنگ است
٭٭٭
طاعـت و فرمان حق ، معصیتّم ، هم زِ مــاست
جســم کنـد معصیت ، روح به امــر خـداست
روح اطاعــت کنــد ، جسم کنــد معصیـت
روح و بــبینش به خواب ، روح برای بقاست
٭٭٭
جسم به ظاهر ببین روح به باطن هردوهمین نقش ماست
گر که به ظاهـر یکی است لیک به معنی دوتا ست
این متحرک یکی اسـت ،جسم یکی آدم اسـت
جســم بُوَد جــرم خاک،روح زِ خاکی جداست
٭٭٭
نسیم گلشن زنده یاد حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 26 اسفند 1401 22:33
درود بزرگوار ا
حسن مصطفایی دهنوی 27 اسفند 1401 07:51
درود ها
لطف دارید
نوروزتان پیروز