نامه ای بخوان که دلم ناله سر دهد
بُغضِ گرفته را به دو چشمانِ تر دهد
کِلکِ سکوت را به دُرِ دیده گان شب
بر برگ گل به دست نسیم سحر دهد
نی نامه ای بخوان که دل قد خمیده ام
خود را به دستِ قامتِ سروی، ثمر دهد
راز سکوت، مُهر لبِ تشنه کام ماست
رودی بخوان که یک نَمی از لب،گذر دهد
دیریست غصه خوان دلی شب گرفته ام
صبحی بخوان که بر شب این غصه سر دهد
گوشم به بانگ عشقِ نسیمی ز جنس وصل
شاید ز بازگشت هَزاران خبر دهد
با کاروان شب زده ی این غزل خوشم
باشد که یک خبر ز غزلهای تَر دهد
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 22 امرداد 1401 14:58
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید