3 Stars

نجات عشق

ارسال شده در تاریخ : 07 دی 1397 | شماره ثبت : H947099

الا ای مرغک وحشی زدی آتش تو بر گلها
خدا را در نظر نگرفته میتازی تو بر دلها
بسان ابر باران خیز میبارم،خبر داری
چو بردی طاقت از این دل بسی افتاد مشکلها
دو چشم مست تو عقل از سر هشیار میدزدد
در این دیوانه بازارت نمیبینی تو عاقلها
کمان ابرویت تیری نشانده بر دل عاشق
کمانگاهت چونان باشد که میلرزند منزلها
بسی عاشق به دور شمع تو پروانه میگردند
رهی ده بر من مسکین که واماندم ز محملها
خبرداران خبر دادند،کین محمل به گل رفته
نجات از عشق میخواهد ندارد عزم ساحلها
تو ای هستی وجودت را فدای نالهایش کن
که از شرحش شود تا حشر گریان چشم ناقلها

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 123 نفر 177 بار خواندند
دادا بیلوردی (11 /10/ 1397)   |

رای برای این شعر
اولین نفری باشید که به این مطلب رای می دهید
تعداد آرا :0


سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا