زندگی به آنی چه غریب میگذرد
ذهن آدمی به رنگ سیب میگذرد
چشمان به اشک نشسته ی مریم که
بر جسم خدا روی صلیب میگذرد
شهروندی ما چقدر عجیب میگذرد
هر رفاقتی دست به جیب میگذرد
روحانی شهر عبادتش تعطیل شد
در کوچه ی جنس نانجیب میگذرد
این عاشقی با رنگ رقیب میگذرد
حرف بچگی با یه نهیب میگذرد
آن قبر کن دوران قبل از طاعون
دیگر قدمش با یه ادیب میگذرد
ما را ز خوشی چه بی نصیب میگذرد
گوشمان به اخبار فریب میگذرد
راه عمرمان فقط به سمت بالاست
وانگهی چقدر بدون شیب میگذرد
دردمان با دستان طبیب میگذرد
کربلای با شمر و حبیب میگذرد
شاگردی که با معلمش اقوام است
نمره های او چه با ضریب میگذرد
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 02 فروردین 1399 02:23
شاگردی که با معلمش اقوام است
نمره های او چه با ضریب میگذرد
زیبا و دلنشین
خسرو فیضی 02 فروردین 1399 11:47
. با بهترین درودهایم
. زیباترین و پُرمعناترین بیت را استاد عاجلو
. انتخاب کرده اند
. عزیز گرانقدر تصاویر زیبایی خلق کرده ای
. خوشبختانه قلمی توانا یاریت کرده . . بدین
. خاطر توانایی قلمت را می ستایم .
. موفق و بهروز باشید
محمد علی رضا پور 02 فروردین 1399 17:07
می گذرد
محمد علی رضا پور 02 فروردین 1399 17:07
سلام و احترام،
بزرگوار!
تدوین قالب های تازه ی سروش، سه گلشن، و شعر سبز (چندآهنگ)، محصول سی سال تلاش علمی و عملی اند که امیدوارم با مطالعه ی آنها و در صورت امکان، سرایش در این قالب های تازه، مددکار مان در جهت معرفی و گسترش کاربردی این قالب های شعری تازه و توانمد باشید.
نکته ی مهم، این که: سروش، سه گلشن و شعر سبز(چندآهنگ)، هیچیک قالبی تفنّنی و در حد چیدن متفاوت قافیه و … نیستند؛ بلکه هریک، بطور کارشناسی شده، دستگاه مستقل و توانمندی برای سرایش های تازه اندو احتمالا با مطالعه ی نمونه ها، این مطلب را تایید خواهید فرمود.
توضیحات و نمونه اشعاری از قالب های جدید را در همین سایت می توانید بیابید.
نمونه شعری در هریک از این قالب ها تقدیم تان می شود.
شعری در قالب سروش:
چیست گل؟ رازِ نازِ خنده ی دوست/
شعر- نقاشیِ معطّرِ اوست/
مِهرچهر و لطیف و عاطفه روست/
گل، نشانِ خداست.//
شعری در قالب سه گلشن (سه گلشن: آغازگر+ بدنه+ پایانبخش؛با حداکثر تنوع در هر بخش):
این بار هم اَدا/
یک کوفه، ادّعا/
شرمنده ام خدا!/
خوب است یا نه: این همه، ما ادعا کنیم /
ترسم که کوفه ی دگری را به پا کنیم/
خیلی پر ادعا شده ام. شرم، شرم، شرم/
کافی ست ادعا. بله، باید دعا کنیم/
حالم بد است. پر شده از آرزوی پَست /
“سرمست گشتنی”، تو بیا دست و پا کنیم/
باید تلاش کرد که جان، باوفا شود /
تا بیش تر به عاشقی اش آشنا کنیم/
ای وای! وای! وای! عجب لاف می زنیم! /
ترسم که عاقبت، گل زهرا، فدا کنیم/
ای وای! وای! وای! زبانم بریده باد! /
هرگز مباد آن که پشیزی خطا کنیم/
شاید که ناگهان…/
عاشق شوید هان!/
آماده، عاشقان!//
نمونه ای در شعر سبز یا چندآهنگ (میانه ی سپید و نیمایی ست؛ موزون تر و قافیه مند تر از سپید و چندآهنگ تر و دارای اوزان متنوع تری نسبت به نیمایی که با تغییر اوزان می تواند باعث انتقال از حسی به حس دیگر بشود.
قدیمی ترین نمونه ی شناخته شده ی آن در نزد ما، چندآهنگی ست با حدودبیست سال قدمت، به نام حسنک شعر من، سروده ی جناب حامی شریبی):
سپید بود/
و زیستنش سبز/
و پروازش سرخ/
و در هنگامِ گلگون ِ آسمانی شدن /
آن میامی تن/
آشکار/
دلشکار/
می سرود و می نواخت/
شعرهای ماندگار/
تغزلِ خوشه های پربرکت ِ تبسم/
تبسمی آفتابارانی/
آن چنان که کشتزارها/
دوباره زیستن را/
شاعرشدند.//