- لیست اشعار
- موضوع
- عمومی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
mehdi rafiee
در31 /02/ 1362 -
نستـــــرن طالبـــــــــزاده
در31 /02/ 1394 -
Susan Jafarzade
در31 /02/ 1360
بسمه المهیمن حاشا هر چند نومیدی خود را سخت حاشا می کنم اوضاع را با خشم و ناکامی تماشا می کنم بر خاک خود می گریم و بر آب حسرت می برم آه ضعیف خویش را با ناله سودا می کنم این حجم از ناکارامدی و جهل و ...
ادامه شعر«دیوانگی» در قمار زندگانی باختن دیوانگیست اسب بیداد و ستم را تاختن دیوانگیست زندگانی با نشاط و شور شیرین می شود لحظه های زندگی را باختن دیوانگیست گر شوی سلطان به دست آری جهان را یک شبی باغ شدّ...
ادامه شعربسمه اللطیف سخنی با دلبندم نازنینم هیچ گاهی اصل خود را گم نکن زندگی خویش را بازیچه مردم نکن جامعه یک جنگل وحشی است اینک هوش دار در گذار از آن نترس و راه خود را گم نکن در زمان نوجوانی با درایت رشد...
ادامه شعرما همه خاکیم و دُر است آن مقام فاطمه کل دنیا گشته حیران از مرام فاطمه فاطمه چون پرتوه نور درخشان نبی دختر پیغمبر است و ما غلام فاطمه علت خلق جهان و نظم خلقت زآن توست در قرار اند کائنات از ذکر نا...
ادامه شعر«زادگاهم ازنا » زادگاهم شهر عشق است و غرور تکه ای الماس همچون کوه نور اشترانکوه و کمندان و تیان خوشتر آید بر من از کل جهان جاذبه درقلب و جانش کرده کِشت سرزمین آبشاران چون بهشت ...
ادامه شعرگریزان وهراسانی،چرا اینگونه حیرانی؟ هدف را در چه میبینی؟ که این گونه شتابانی بیا لختی تٱمل کن! به رفتارت تعقٓل کن! نمی خواهی فرودآیی از این مرکب که تازانی؟ نیاکان را نگاهی کن! جهان را در نوردیدند...
ادامه شعر«مهتابی نمی تابد» هوا سرد و زمستانیست مهتابی نمی تابد شب تار است و طوفانیست مهتابی نمی تابد میان کوچه سرما می کند بیداد و عشقی نیست تو گویی مرگ انسانیست مهتابی نمی تابد اسیر غم شده بلبل نمی خ...
ادامه شعرهنوز برادرا با هم قهرن ساکت شدن یه سین هفت سینه فیلم و دیگه از سینما بردن این شهر دیگه دارالمجانینه آینده خنده دار شده امروز گذشته مون داره کوچیک میشه بچه توی توهماش داره با جک سوار تایتانیک میشه مر...
ادامه شعر«دلخوشی» روزگاری دلبری در باغ دل جانانه بود در میان باغ دل یک بلبلی مستانه بود شام تاری دل نمی شد در کنار ماه شب نور مهتاب فروزان در میان خانه بود اُشتر مجنون روان می شد میان کوه و دشت از برا...
ادامه شعرمرا از من، از این دنیا بگیرید از این شب های بی فردا بگیرید من از بیهوده ماندن می هراسم شهیدان ! دستهایم را بگیرید ...
ادامه شعر#رباعی - شماره ۱۲۰ فاتحه و صلوات بر روح پدر بگو پیاپی صلوات با فاتحهای بخوان تو بر وی صلوات بر نعمت رستگاری از جان و دلت بفرست چو روز میشود طی صلوات #مهدی_رستگاری هجدهم آذر سال یکهزار و چهارصد ...
ادامه شعر«آسمان تار» روزگاری آسمان تاریک و ظلمانی نبود پیرو نفس هوا آن خوی انسانی نبود تابع نفس هوا هرگز نمی شد آدمی نفس آدم اینچنین شمشیر بُرّانی نبود چشمه می جوشید از عشق و محبّت آن زمان آدمی بند و ...
ادامه شعراسم من جوجه اردک زشته با پَرایِ مزخرف نیلی همه همشهریام بادومن کلمم توی شهر آجیلی سرنوشت کزت شبیه منه اونو پیش تناردیه بردن من ولی توی خونه ی خودمون روحمو زنده زنده میخوردن تو تنم یک ژپتوی پیر...
ادامه شعرسوزش قلم ✍ ای جان به فدایت که دوران عوض شده آن گل که بینی به گلستان عوض شده ایام گل وپونه و وفای به عهد آن ریزعلی و آرش وکمان عوض شده این عشق ها که بینی سربه سر فسانه است عهد کهن وعده و پ...
ادامه شعرریشه ام در خاک دستانم در آسمان پوست انداخته ام
ادامه شعرتوهستی به بخشش ، چو معنای باران نسیمی ز روحت ، کنی هدیه از جان لطافت ، صفا ، مهربانی و رحمت ز ابر وجودت ، بباری به حکمت تو دریای جودی ، تو کوه سخاوت تو طوفان مهری ، تو موج طراوت ...
ادامه شعربنام خدا مادر مهربان (غزلی بر پایه حروف کلمات «مادر مهربان» در شروع ابیات) مادر، (م) محبت از وجودِ تو عیان گشت ثناگویت خدایِ مهربان گشت ( ا ) امانت_دارِ مرواریدِ خلقت صدف در عمق جانِ ...
ادامه شعر«عالم دَمیست» یکی روبهی شیر غُرّان نشد در این بیشه روبه چو سلطان نشد در این شوره زاری که روئیده خار چنین شوره زاری گلستان نشد دل آدمی تار و ظلمت که گشت در آن ماه تابان فروزان نشد چو شد پیرو ...
ادامه شعرنترس قایق من موجی که غرق نکند،بالاترمان می برد
ادامه شعر