تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
ولی اله بایبوردی

گل دهد خاری نمی دانم چرا پاک باید پاک هر اندیشه را حرف ها گویی لفافی ای عزیز نزد افرادی که یکسر بی نوا رانده درگاهی ز عقبا مانده ای چاله چشمی را نبینی مکرها گر زنی جانا به شعرم شانه ای شانه ای بر ...

ادامه شعر
عبدالحلیم اکرامی = نژند

گیتی را همانا بخت دیرزی ودیرپاینده گی رسیده است که آدمی را طعمه ای پاینده گی خویش میسازد. و قانون تعین شده ای خویش را که پدیدگری و فرسایش است را تطبیق موجودات زمینی میکند. و اما در این میان بخت هرکی...

ادامه شعر
مصطفی  مصطفایی  دهنوی

آفت جان بشـر ، آن جنبه شیطانی است راحت جان بشر، آن جنبه سبحانی است ای بشرچشمت نبیند گردش این روز وشب این منظم گردش از بهر بشر، برهانی است ٭٭٭ در زُمره ارباب بصیرت ،...

ادامه شعر
عبدالحلیم اکرامی = نژند

ستاره می چینم از درد بــــــــــــــا چی آسانی گلایه میکنم از مرد بـــــــــــــــــــا چی آسانی همــــــــــــــان مردی که اندر دل منش کشتن همان مردی که بـــــا رنگ زرد با چی آسانی غرور و عاطفه اش را...

ادامه شعر
فاطمه  نعیمی

یاقوت قرمز می زند لبخند بر دستهای کودک پاییز مهرانه نعیمی قاصدکهای رها✍

ادامه شعر
علی اصغر رضایی مقدم

در گلستان، همه جا خار به تن میبینم گِرد هر مرغِ شباهنگ، زَغَن میبینم در غزل‌های من و یار و گلستان غزل گاه از زاغ و زغن، نیشِ سخن میبینم سالها مَحرمِ این دل، گُل بی خاری بود حال، در قامتِ گُل، خار به ت...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

آفت جان بشـر ، آن جنبه شیطانی است راحت جان بشر، آن جنبه سبحانی است ای بشرچشمت نبیند گردش این روز وشب این منظم گردش از بهر بشر، برهانی است ٭٭٭ در زُمره ارباب بصیرت ،...

ادامه شعر
عبدالحلیم اکرامی = نژند

بــــــــاز آمدی که ذهن مرا تو کنی پر از شعر و غــزل و قافیه و مصرعی سر از نــــــام و نشان ثروت و جاه و جلالی هم تــــــا اوج ها بری غزلم پشت کوه در از کان و مکان و زیور و مروارید و صدف ریـــــــزی ز...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

خداونـدا تـو مـعیارت ،چه رنگ است که هـر آهـو، شکار هـر پلنگ است هـر آن فردی که کارش با خـدا شد به هـر جا رو کنـد، پایش به سنگ است ٭٭٭ رفیقـان ...

ادامه شعر
عبدالحلیم اکرامی = نژند

صدایت آشناست آنچنانی که بلبلی در حنجره ات آشیانه ساخته است بخوان نشود گل های قشنگت خشک شوند آغوش حنجره ات قلبی را باخود میکشد تارهای رنگین حنجره ات سازی از آرامش را به نوار میکشد بخوان دلم به همین امی...

ادامه شعر
کاظم قادری

زمین خوار و زمان خوار و تویی خوار و منم خوار از این پس راه خوشبختی مسیری نیست هموار نفس را و تمام شوق بودن را گرفتند همانانی که کردند عشق را بر چوبه ی  دار به نام عاشقی هر عاشقی را سر بریدند چه دار...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

کسی که فکر نکو، بهر کاردانی کرد هـزار کار معیّـن ،که در نهانـی کرد هر آنکه در ره علم و ادب پیش رَوَد به راه علم و ادب ،کار پاسبانی کرد ٭٭٭ خـ...

ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

سرو را ماند مقاوم ایستا جان طاها نور ایمان بین ما منتظر افراد بینی با خلوص منتظر آن لحظه ای حاکم تو را امر فرماید قیامی ای عزیز تحت فرمان حاکمیّت را بنا عدل گستر در جهانی دنیوی دست هر حاکم که غالب...

ادامه شعر
عبدالحلیم اکرامی = نژند

بنمای از فراسوی عدم. چنان بنمای که شک های دلم حیران تو گردند. حقیقت روزی را نامم که چون تو مهره یی را در حضور زندگی باعشق پیوندم. مسروری لحظ ی باشد که تو یک رنگ برگردی. فدای لحظه ی برگشت....

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

غـم و درد دلـم صد باره می پُـرس جـوابش بشنــو از این منطق غُرس بـپرس از سبـزی اشجـار دنیـا که از خاک که می رویـد ، از آن پُرس ٭٭...

ادامه شعر
وحیدرضا روان بخش

زبان به شعر نمی رود و حال خوبی نیست دل است اینکه درون است ، گوی چوبی نیست اگرچه موقع عید است و نو شدن خوب است دلم هزار زنگ دارد و غبار روبی نیست دمی نمی‌زند به دَرَم کسی در این احوال چه منتظر نشسته ...

ادامه شعر
عبدالحلیم اکرامی = نژند

سیمرغ سوارم در هـــوا روان به سوی قسمتم آن قسمت خــوابیده ام یــــــا قسمت گم گشته ام در بحر مثل ماهی شد یـــــا آهوی صحرایی شد آن مرغک بریـده ام یــــــــــا بیگناه فــرشته ام بــــــــا خود میبرد خا...

ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

1 : پادشاهی نیک باشی در جهان آشنا با آن وزیری کاردان تحت فرمان حاکمی با اقتدار حکم را اجرا به حق در بینمان 2 : بین عامی خشم گردد گر عیان آن زمان شیطان تسلّط بر کسان کظم غیظی کرد باید ای رها تا ر...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

جوان های وطن غلطیده در خون
به رودررویی تابوت و‌ بابا
به رقص یک‌ پدر، تصویر حجله
صدای ضجه ها رو صورت ما

به بغضی که خور`د چنگ
به جانی که شود آب
غضب ، پرواز صبحگاه ادامه شعر

حسن  مصطفایی دهنوی

هر که می پوید به راه و جنبه جسمانی اش خار پای ملت است، آن فطرت نادانی اش حضرت عیسی بن مریم را ،که بردارش بزد ویلیام رومی از آن جنبه نفسانی اش ٭٭٭ فرد نادان پی ب...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا