تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
آگرین یوسفی

یلدا فالِ حافظ اَشک قطره هایِ اَناریست که از چشمانِ دخترکی تنها میچِکد. #آگرین_یوسفی

ادامه شعر
حسن محمودی

نباشد گر عشق میان معشوق وعاشقان چگونه در وصف عشق گویند شاعران به عشق زنده است همی شعر ما تو عاشق باش تا زنده ماند یاد ما...

ادامه شعر
منوچهر کشاورز

تو عشق منو یک خاطره از شیدائی منو فردای دل و ترس زغم تنهائی کاشک ماه میشدی و تا به سحر می ماندی باز امید به آن بود که به دلم دل دادی گفت دل بار دگر معطل هیچ عشق مشو با ز ما را حواله به سرابی داد...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

بی وفایی میکنی با ما ولی این راه نیست نـَردِ دوستی میزنی اما دلت همساز نیست می روی با عشوه و حالم نمی پرسی چرا بوسه هایت را دگر آن گرمی بازار نیست از سرشب تا سحر بیدار می مانم که ...

ادامه شعر
کاظم قادری

تو ای جام مستی شراب الستی خداوند عشق و نشاط دوهستی که مانند رویا به خوابم نشستی کجا یابمت من کجا بینمت باز تو ای ماه نخشب شرارم به هر شب که هستی میان ملائک مقرب عزیز دل من همیشه محجب کجا یابمت من ک...

ادامه شعر
ابراهیم مقدسی

دوش آمد و خوشبوی گلی داد به دستم از گل نه که از بوی خودش واله و مستم آمیخته بوی گل و بوی خوش گیسوش مدهوش شده این دل خوشبوی پرستم در بافته لبخند خوشی با لب سرخش گر رستم از آن بوی از این خنده نرستم ح...

ادامه شعر
افسانه نجفی

چسبیده ام؛ با چنگ و دندان ضریحِ خواب را! چه کنم؟! نمی آیی به بیداری... افسانه نجفی (خورشید_خان. اسد)

ادامه شعر
مجید ساری

وقتیکه چشم سرد تو دریا نمی‌شود خب، حرفهای یخ زده زیبا نمی‌شود گفتم که بی تو اول دیماه خنده هام یلدا دقیقه ایست که" ها ها "نمیشود یلدا دقیقه ایست که با بوس های داغ فهمانده ای حریف تو سرما نمی‌شود ...

ادامه شعر
نازنین نکیسا

تو بیا کز نفست عطر بهاران گیرم از لب چون شکرت، بوسه فراوان گیرم از غم هجر تو دیگر نفسی نیست، بیا تا در آغوش تو من بار دگر جان گیرم طاقت از دست برفت و دگرم حوصله نیست هر چه خواهی تو بگو، من ز تو فرمان ...

ادامه شعر
یاسر قادری

خبر از آمدنت نیست، با حال دیوانه ام چه کنم؟ چشم دوخته به راهم، با اشک روانه ام چه کنم؟ دلربا،تو تولای منی و من همیشه در دعا تو همنشین گلی! من که با غم همسایه ام چه کنم؟ میزنم به دل طوفان‌ چو رعد، با...

ادامه شعر
هدایت کارگر شورکی

جاهای خالی غزلم را زود با واژه های مرتبطش کن پُر پُرکن شبیه سایر دندانها هر نقطه چین شعر مرا دکتر! دل نقطه چینِ روی تو شد آن روز؛ غم نقطه چینِ چشم شما آن شب باران ببار روی شب و روزم؛ باران ببار روی ...

ادامه شعر
حسین  ستوده نیا

آمدم نهیت کنم از منکری،معروف شد چشمان تو آمدم گویم به تو از دین ولی،دینم شده از آنِ تو آمدم دستت ببندم زین گناه و دام شد دستان تو تا که جنبیدم ببندم راه نفس،قلب شد زندان تو آمدم تا که بپرسم از پی خصم...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《مادر یعنی عشق》 مادر آن شمع فروزان شب تارم تویی روشنی بخش دل غمدیده و زارم تویی مادرم آرامشی هستی برای زخم جان نوش دارو از برای حال بیمارم تویی نیمه شب مادر تو هستی محرم اسرار دل با تو می گوی...

ادامه شعر
آگرین یوسفی

آغوشم را گشودم تا تورا در آغوش بگیرم نمیدانستم باد پاییزی مرا از خواب بیدار میکند. #آگرین_یوسفی

ادامه شعر
ابراهیم مقدسی

چه شد آن شب ای نگارا که بر این فقیر راهی ز در آمدی نشستی به طریق پادشاهی تن تو به لرزه افتاده ز سردی زمستان دل من به لرزه افتاده ز گرمی نگاهی نه حرارتی که می زد به تو بود از بخاری که هوا ز شور عشقم...

ادامه شعر
عارفه  رحیمی جعفری

گفتی بنویس... از غم دوری چه نویسم؟ با مهر دهان... از دل شیدا چه نویسم؟ صد باره نوشتم ز برای تو ولیکن باری تو بگو با دل ویران چه نویسم؟ چون طرّه ی گیسوی تو شد روز وصالم آنگاه که رفتی و نگفتی ...

ادامه شعر
افسانه نجفی

فراموشی مجنون،دل به صحرا زد؛ صد مبارک باشدش،این فراموشی! این آغازِ بی پایان ِغم و فراموشی... _اما ،بیچاره من! مانده ام این جا؛تا قیامت،پابرجا با عکس ها و بغض و این گوشی!!! کی بِدَر خواهم بُرد جان؟! از...

ادامه شعر
زهره فرمهینی

سرگیجه دارد عقربه ، پا پس کشیده آینه
پیراهن سرخابی‌ام پوشیده عطر یاس را
در هر تپش لبریز مهر از لطف دست سرنوشت
با عشق از بر کرده‌ام شبنامه‌ی احساس را

بس بوسه ها دارد به لب ،...

ادامه شعر
مجید ساری

یکشب بیا و خواب مرا از خودم بگیر تزریق اضطراب مرا ازخودم بگیر تا در کُمای خوشگل لبهات میروم چشمان در عذاب مرا ازخودم بگیر ای از نژاد برترِ مهتاب و ضد حال : " دی ان ایِ" خراب مرا ازخودم بگیر با...

ادامه شعر
امیر حسین ایوبی فر

از رسم زمانه گله کردن هنرم نیست در حلقه عشاق کسی همسفرم نیست ای گلرخ جانانه ز من روی مگردان چون مژده وصل تو مرا بال و پرم نیست سروده : تازیانه...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا