شبی مستم به ره رَستم به از خواب و که تن خستم به نهری خوش صدا ،سیما شکوفا شد دل آن رؤیا قلم دستم نویسا شد که یک آن این به یادم شد تو را ای یار چه من کردم چه سامانی به تنگ کردم که این دنیا ز شاهد ...

بسمه العزیز پیمان و پیمانه در انتهای عشق باید بروم دیگر زین منزل ویرانه دل کنده و برخیزم از عشق تو مردانه در هر تپشش کرد این دل نام تو را فریاد دیدی چه خطایی کرد باز این دل دیوانه آوار وجودم را از ...

✍???? ناز کم کن دلبرا، افسانه میخواهی چرا من که مجنون توام دیوانه میخواهی چرا مو پریشان ، گیسو افشانی به فصل عاشقی بی مروت شانه ی مردانه میخواهی چرا خانه را باعشق ساختم از برای بودنت عاشق...

آسان نبود با تو اگر هم‌محل شدم برگشتم از هویّت خود، در تو حل شدم از هر چه کوه، یک سر و گردن بلندترــ بودم؛ به دامن‌ات که رسیدم، کُتل شدم بارید گیسوان تو بر شانه‌های من گفتی: «مرا بپوش!»، سراپا ب...

ای یار که ز عشقت سوختم ز نبودت به دران چِشم دوختم بدانستم که این عشق مرا جان سوز است اما به خوشی بر آتشش افروختم

من به این دوست داشتنَ ت عادت دارم تو مرا بخوان به شَهرت تو مرا بخوان به دورترین رویایَ ت تو مرا بخوان به اُفق نگاهَ ت تو مرا بخوان به باران به سلامَ ت به لبخندَت من به این زندگی دوباره عادت دارم من لح...

من در خیالم با تو در جنگم اما کنارت با تو یکرنگم شاید که جنگ با نباید ها کابوس هر شب بوده، دلسنگم هر لحظه با خود در خودم تنها در کوچه های بی تو می لنگم شاید نیازم دیدنت باشد باید بفهمی با تو همسنگم من...

تو به من گفتی تو را زخود برهانم یا نرهانم باکی نیس دانم تو مرا بازیچه خود بکنی یا نکنی شکی نیست تو به من گفتی : تو اگر غریبانه بروی آن سوی مرزها باز من تنها بمانم یا نمانم احساسی نیست تو چمدانت را بس...

در فصل تگرگ عاشقت می‌مانم در ریزش برگ عاشقت می‌مانم هرچند تبر به ریشه‌ام می‌کوبند تا لحظه ی مرگ عاشقت می‌مانم از کتاب نیلوفرهای آبی،انتشارات دوشنبه،شماره ثبت کتابخانه ملی ۸۵م_۱۳۷۶۳،سال انتشار ۱۳۸۴ ای...

بسمه اللطیف بازگشت در طلب دیدار محبوب باز آمدم به پیش تو دلبر چه می کنی؟ پنهان ز من در آن طرف در چه می کنی؟ بگشای در که عاشق بی تابت آمده است ای عشق من تو ظلم مکرر چه می کنی؟ چندی شده که رفته ای و ...

بسمه اللطیف یاد چشمان تقدیم به عزیزانم از یاد چشمان تو من دیوانه خواهم شد شبگرد بی‌پروای بی کاشانه خواهد شد من در لهیب یاد تو هر لحظه می سوزم در آتش عشق تو یک پروانه خواهم شد در دوریت چون شمع سو...

گیسوی تو از قصیده بهتر شده است لبهای تو سبک شعر دیگر شده است با نذری آش خود به دیدار من آی آغوش تو بهر من مقدّر شده است شاعر : مهدی سلمانی میاب ...

نیمه ی گمشده ی این جام را پیدا نکن من نمی خواهم بنوشم با تو در،جام دگر

خلوتِ زیبایِ تو ای کاش کمی محوِ تماشایِ تو باشم یک لحظه در آن خلوتِ زیبای تو باشم با آن که بعید است چنین امرِ محالی ای کاش که مهمانِ تو و جای تو باشم بین من و تو فرق زیاد است ولیکن ای کاش شبی...

به تو می اندیشم! نه یک روز نه یک شب یلدای زمستانی... نه یک سال عمر رفته بر خود آویخته ام در کوچه تاریک عاشقی همچون کور پا لرزان که بر مانده برهوت دلش... هنوز ز رُخسار تو می نالد!!! #بابک_پولادی_فر...

بسمه اللطیف ماه پدیدار در هوای تو نازنین یارم باز از اشتیاق سرشارم از زمین و زمانه بی‌خبرم که فقط پیش توست افکارم مرکز زندگی من شده‌ای من دوان گرد تو چو پرگارم لشکر دلبران به هم ریزد گر تو آیی به ...

شب اتفاقِ قشنگیه اگه تو ماهِ من باشی (رامین فاخری)

زمانه: من یک آدم قدیمی ام که آن روژگار را دیده ام خوشا به حال من که ان روزگار را دیده ام دور تنور گرم دیدن همسایه ها را همسایه های دیوار به دیوار را عاشقانه به دور از غیبت های زنانه یکی از کارهای س...

نگاه جاده هم نشد جواب بی‌قراری ام مسافری ز ره نیامد و نکرد یاری ام ز هفت روز هفته‌ام همیشه شکوه داشتم ز هفت روز همچنین ز روز جمعه داری‌ام هنوز اعتقاد من به دیدن تو باقی است که خط سرخ می‌کشی به چشم انت...

امروز فال حافظ بگیر ببین چی میگه ؟ اگه نگفت سرنوشتت به من گره خورده تا اَبد منو فراموش کن