تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
سارا  (س.سکوت)

دوریت کابوس ودر کابوس رویای منی
خواب شیرینی که در تعبیر فردای منی

در پس طوفان رنج وسایه های سرد، تو
ساحل آرامش ِ امواج ِ دریای منی

قاصدک های دعا برمن خبر آورده اند
ادامه شعر

امین مقدس

«آدم برفی» * ابر بارید و شدم برفِ غمین آتشِ عشق بعد دیدی تو مرا روی زمین آتشِ عشق بختْ انداخت مرا در وسطِ باغِ بهشت خانه‌ات بود به من خُلدِبَرین آتشِ عشق شال گردن، دو عدد سنگ و هویج و سَر و تَن ساخ...

ادامه شعر
افسانه مهدویان

شب گیسو می‌خَرَم نازِ دو چشم و آن خَمِ ابروی تو می‌زنم شانه به گیسو و کَمند ِ موی تو می‌نویسم نامه‌هایی از دل پر خون خود مرغ دل پر می‌زند هی در هوای روی تو دوره گَردِ چادُرِ ایل تو هستم بی هوا مثل ...

ادامه شعر
مهدی سیدحسینی

شاعر شوریده نور چشم اهل خانه است با قلم غوغا اگر بر پا کند فرزانه است او که از حال خراب خلق می گوید سخن با تبهکاران جانی در جهان بیگانه است هر کجا روشن شود شمعی در این ماتمسرا شاعر شیدا به گرد شمع...

ادامه شعر
محمد  عالمی

مرا رسا نـیـد به کعبه دلم که کعبه عشق است ه بــوی دل ا نگیـــز می دهـــد آنــجــــا مرا برسانید به رمز پیروزی که نزدیک است تا که آ ر ا م گیرد و جو د م تــن و جــ...

ادامه شعر
علیرضا خسروی اصل

۱.آن صدای خنده ی ما هم یه روزی میرسد ۱.آن بهار بی غم ماهم یه روزی میرسد ۲.آن کسی کردم کمک روزی مرا کردش ذلیل ۲.آن زمان منتت روزی به پایان میرسد ۳.آنقدر تهمت زدی من را که شاکی ام ازت ۳.آن زمان تهم...

ادامه شعر
امیرحسین  کوهنورد

بی تو اما غزلم قافیه ای کم دارد حس من ریشتر زلزله ی بم دارد اینقدر ناز تو با شعر کشیدم بس نیست ذهن من دغدغه هجر تو را هم دارد شب پاییزی من چون شکلاتی تلخ است بی تو این قهوه چه تاثیر به فالم دارد؟ در ...

ادامه شعر
کاظم قادری

دیدی ای دل که سحر آمد و دلبر نرسید خبر از آمدن  آن بت کافر نرسید دیدی ای دل که پس از آن همه دلباختگی خیره چشمان تو بر در شد و از در نرسید دیدی ای دل که زمین گرد نبود و نشد از انتظارت فرج و فرصت دیگر...

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

.تکرار ازادی در شهرِ ما تکرار در تکرار می میرد یک کوه دلتنگی میان کار می میرد پَر باز باشی یا که پر بسته نمیفهمند اینجا نفس در سینه ی دلدار می میرد هر روز یک تصویرِ ماتم وار در اخبار با دستِ بسته...

ادامه شعر
علی معصومی

این رسم وفاداری نشد سر به روی صخره داری، موج دریایی مگر! عطر نرگس می فشانی، باد صحرایی مگر؟ شعله از هرم نفس های تو بیرون می زند آفتاب مشرقی یا فوجی یامایی مگر؟ ای جنون در رگ رگ اندیشه ات، حرفی ب...

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

تاتوشیرینی ومن هم گشته ام فرهاد عشق دروفاکس نیست همچون من تمام استادعشق بیدمجنون مرا لیلی صفت لرزانده ای شاهبانو!گشته ای فرمانروای باد عشق وامِقَم من،هق هقم راگوش کن تابشنوی ضجه هایم رامگر،عذرای بی پر...

ادامه شعر
Milad Kaviani

هرآیینه تو را می بینم شعرها به نُطق می آیند بَه بَه ز آرامشِ رخسار تو شعر پدید می آید شنبه . ۲۴ز۱۰ز۴۰۱ . ساعت ۲:۴۵ دقیقه بعدازظهر...

ادامه شعر
پروانه آجورلو

بوی پیراهن قند لب های تو بیمار شفا می بخشد خنده هایت دل تب دار دوا می بخشد چه شود گر تو بیایی بشینی به برم بوی پیراهن گلدار صفا می بخشد کاش امشب برسی خود بسر بالینم که مسیحا نفس یار جلا می بخشد بنشینم...

ادامه شعر
کاظم قادری

کجاست آن گلی که به بلبل وفا کند به شوق دیدنش آغوش زهم وا کند مخور فریب رنگدانه و بوی خوشش که این عروس, هزار حجله مهیا کند چو پروانه ببیند به یک دم کوتاه تورا میان تب آلودگی رها کند شکار می برد از ...

ادامه شعر
امیر ابراهیم مقصودی فرد

از شعر چه حاصل اگر از دَرد نگوید از زخمِ کفِ دست وُ لبِ زَرد نگوید؟ از رویِ مَه و چشمِ خُماران، بِسُراید از ظلمتِ ظلم وُ ستمِ سرد، نگوید؟ از غصّهِ عشق وُ غمِ دلدار پر از درد از روحِ حریّت، و هَماورد، ...

ادامه شعر
محمد علی رضا پور

سلام و درود و عرض ادب و پس از مدتی یا پس از مدت ها غزلی از این سراینده بخوانید! سپاس از همه ی شما گرامیان بویژه مدیر محترم سایت که این محفل ارجمند را فراهم کرده اند و همچنین از شاعر گرانقدر، جناب سیا...

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

گاهی همان بهتر که ساکت باشی و سرد آرام باشی در کنارِ این همه درد! آرام در ظاهر، ولی در باطن آتش *آرزویِ* صدها غزل،مانند یک مَرد وقتی کسی غمناله‌هایت را نفهمید باید به تنهائی و شعر و قهوه رو کَرد وق...

ادامه شعر
جواد  مهدی پور

بسمه تعالی وقتی از درد ، قلم می کند ایجاد سخن سر مویی خبرم نیست از این داد سخن سخن آن ست که از مغز روان برخیزد نتوان گفت به هر طوطیی اُستاد سخن آنکه در غبغب خود باد سخن اندازد نیست از منظر ما مو...

ادامه شعر
mahdi akbarishekli

زندگی عاشقتم خودت این وخوب می دونی پرو بال من میشی که عزیزترازجون می مونی بیا ببین حال منواین حال واحوال منو نگاه دل خسته واین چشم های گریون منو دلم می خواد پر بگیرم یه شوق پرواز بگیرم برم تو او...

ادامه شعر
عبدالحلیم اکرامی = نژند

چه بیهوده رنجیدم از تو ولی ندانسته بود و از خوش دلی فقط دوست داشتن دلیلش و بس و عشق شد همانی که گفتم عاملی درست است نبودم به دلت وزین قبول است نبودم من یک کاکلی واما هرآنچه که میگفتی _چشم ترا و خدایت ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا