تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
طارق خراسانی

زهره به دستی که رود دارد و بر لب سرود: «مرگ به قوم یهود... ، ننگ بَرآل سعود[1] گفت هم از جان و دل، بر یَمن و اهلِ عشق از افقی دور دست...، زهره ی چنگی درود نی سخن از ماسواست،گفتهء د...

ادامه شعر
عباس خوش عمل کاشانی

به جهان نیست چــو من مفلس بی پروایی سنــد خانه گــرو جایی و مــــدرک جایی کارمندم که به دوشیدن من مشغول است صبح تا شــــام به انگیـــزه ای و سودایی: هر کجا مقتـــدری باشد و مــال انـدوزی هر ک...

ادامه شعر
مرتضی  عباسی زاده

صحبت از اشعارسبز و زرد نیست حرف تریاک و کراک و گرد نیست بحث ، بحث بار مسئولیت است بحث محکومیت یک فرد نیست تا گلو رفتیم زیر غصه ها بیتهای انعکاس درد نیست دردها از کوه سنگینتر شدند درد تنها...

ادامه شعر
نگار حسن زاده

بی تو داروخانه ها با غم تبانی کرده اند این مُسکن ها مرا گیج و روانی کرده اند بی تو کل شهر مسموم از هوای اخم هاست رنگ سالِ چهره ها را پادگانی کرده اند لحظه ها با خلوت تنهایی ام دشمن شدند دائما...

ادامه شعر
عباس خوش عمل کاشانی

گر ببنـــدی در بــــه رویـم تا در دیگر زنم من نــه آن باشـم کــز استدعا در دیگر زنم تا که سـرمست می وصــل توام قسمت مباد کز برای جـرعــه ای صهبــــا در دیگر زنم در پناهم گیرو بنشان چون طفیلم د...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

به میان عشقبازان تــو چـه عاشقی خـدا را ! که نـدای یا محمّد(ص) ز خـداست آشنـا را نسزد بجز تـو اَلـْحق به کسی چنین رسالت که به مُهر ختم گشتــــی سر ِ خیل انبیــا را ن...

ادامه شعر
منوچهر منوچهری(بیدل)

ازنور خدا چهره ریبای محمد از نام خدا نام دل آرای محمد از شوکت فردوس صفای حرم دوست آن روح بزرگ و دل بینای محمد طاوس بهشتی و شرار دل عشاق سیمین گل لبخند شکر سای محمد ار طوبی عنقاو فرح بخش فردوس گ...

ادامه شعر
فهیم بخشی

من در این فرصت جامانده طرب می خواهم هی نگو صبح همین نیمه شب می خواهم عاشقان را به بها روزی رضوان دادند من تو را خالی از اعداد و سبب می خواهم چو پلنگی ، ز ته دره ی دل ، خیره به ماه ج...

ادامه شعر
علی اصغر  اقتداری

سمفونی مرگ کسی از کوچه های زندگی دل تنگ می آید شکسته ،خسته ،چون بازنده ای در جنگ ،می آید کسی که زیر پاهایش زمین از درد می نالید به چشمش یک قدم،اندازه ی فرسنگ می آید نشسته ر...

ادامه شعر
عباس خوش عمل کاشانی

روزهایی را کــه بودم نوجــوان یادش بخیر هم مجرّد بودم و هـم شادمــان یادش بخیر دوره ی پاهــــای راه راستـرو بــی خستگی روزگار دستهـــــــای مهربــان یادش بخیر آرمانشهری که پیر و کودک و مـرد و ...

ادامه شعر
طارق خراسانی

دلم سرودِ خوشِ اطلسی و شب بوهاست مسیرِ هجرتِ اندیشه ی پرسـتوهاست هنــوز دســتِ دلم بی خیال سنگ انداز گرفته خانه به هرشانه ای که گیسوهاست بـرای زخم دلِ من،... ،مگو طبیـب آید نگا...

ادامه شعر
اله یار خادمیان

گفتیم و گذشتیم ، به جایی نرسیدیم رفتیم به جز بر رد پایی نرسیدیم گوش همه سر بسته نگاه همه خاموش فریاد شدیم و به نو ایی نرسیدیم روشن نکند شبکده را شمع سفالی با مرده چراغی به رهایی نرسیدیم ...

ادامه شعر
علی اصغر  اقتداری

شراب یاد وقتی شراب یاد تورا نوش می کنم خودرا در این میانه فراموش می کنم خورشید را که روشنی عالمی از اوست پیش چراغ عشق تو خاموش می ک...

ادامه شعر
ابراهیم سبحانی

  پشت این شیشه که ها کرد دل من لرزید حرف خود را که دوتا کرد دل من لرزید دست دردست گرفتیم به ساحل رفتیم دست من را که رها کرد دل من لرزید در بدر در پی ویرانی خود می گردم عشق با عقل صفا...

ادامه شعر
محمد جوکار

این کویر خشک ما ، خورشید میخواهد چکار؟ باغ بی برگی ، درخت بید میخواهد چکار؟ آسمان شعر ما ، حتی بدون یک شهاب شهر خواب آلوده ها ، ناهید میخواهد چکار ؟ با کدامین سنگ ، شعری را ترازو می کنند من...

ادامه شعر
اکبر توفیق ریحانی

تمام دردهایه دنیا با دل من آشناست دل من همچو صوفی از خوشی های دنیا جداست دل من.دلیل تمام بی کسی هاودردهایم دل من بی تو قطعا که بی هواست پایان دردهایه من کجا و کی است و حس میکنم که دردها...

ادامه شعر
تبسم عبداله زاده

بیر قورخو سولوک تک سومورو دویغومون قانین سن هاااااااردا!!!! من هاردا؟ توپور بوتون خاطره لری بو روزگارین اوزونه... بیلمه سی گرک دوشونمه سی گرک سن دن آیریلماق ایمکان سیز سن خیالیمده ...

ادامه شعر
طارق خراسانی

دلم تنگ است بانو، بی قرار است دلم را زد خـزان، فکـرِ بهار است دلـــم از درد، دریـای سـیـه شــد شمارم غـم؟ خدا را بی شمار است دلـم تنــگ است بانـو، دیـدگـانم ازآنروزی که رفتی سـوگوار است از...

ادامه شعر
عباس خوش عمل کاشانی

کیست ماننــد تـــــو هنگام غـــریبــی یارم ای که از جان خــودم دوست ترت می دارم یـادگار تــــو و یـاد تــــو و یــادآور تــــو هـر کجا هست عزیز است چو جان بسیارم وقت آن است کـــه دل بر سر راهت...

ادامه شعر
اله یار خادمیان

با طایفه ی روز سفر می کنم امشب میخوانم و تضمین قمر می کنم امشب باسایه پرستان نکنم صحبت روشن نجوا همه در گوش سحر می کنم امشب دارم سر دیدار گل خانه ی خورشید از غیروخودی صرف نظر می کنم امشب با...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا