تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
نرگس  دوست

می ترسم وقتی تو و عریانی ماه را در حوض ببینم سرم بالای دار باشد!!

ادامه شعر
مهناز چالاکی

هرنیمه شب آسمان را به زمین می کشم پلک ماه را می بندم چشمهایت را می بوسم تجسم می کنم شکوه اندامت را درچارچوب در بدون این که تورا از دستان زنی بدزدم در آغوش می گیرم آه........ای هوای تنه...

ادامه شعر
محمد اخباری

چه ساده ‏، و چه پیچیده میشود از حسی گنگ، حرفها زد ، واژه ها چید ، و کلام را بستوه آورد. حسی گنگ ، که بوی کهنگی اش . ...

ادامه شعر
زهرا خدابنده

رودخانه های قهوه ای هیچگاه با زمین رو راست نبوده اند شاید سال بعد ما در بستر خشکیده اش چادر زدیم

ادامه شعر
دانیال ظهرابی

خنده هایم را به دار کشیده ام تا خنده دار شود.

ادامه شعر
محمد ترکمان(پژواره)

مردی که، درد مرا میداند، رفته است! - زرد - نه این مرد که از اسب افتاده! کویی مرد؟ با تبر دوباره برگرد!... * * * * - پژواره -...

ادامه شعر
علیرضا امیرخیزی

آنچه بخشیده نمی شود گناهان تو نیست هوس های من نیز قطره اشکِ حسرتی است که از بالهای خموش بر زندگی چکید خرافه را ترانه خواند و عشق را به باورِ ایل شکست ! آنچه جاودانه می شود فریاد...

ادامه شعر
تبسم عبداله زاده

سوسموش دوداقلاریمدا قوروموش، آجی گولومسه لر چیینلرین... داغ سایاقی،سایاقدی دردلریمه قورسا دووار کیمی اوچاجایام ببر گون... سن اولماسان. برلبان ساکتم خشکیده ، تبسم های تلخ شانه هایت...مثل کوه ت...

ادامه شعر
محمد ترکمان(پژواره)

... اما روزی اگر بال هایم به بار نشینند دوردست ها تا سرزمین های بکر پرواز می کنم. . . هیچگاه دیگر باز نخواهم گشت! * * * * پ.ن: به مدیریت و اعضا گرانقدر تبریک می گویم. . . پژواره...

ادامه شعر
کرم  عرب عامری

فقط سوزن مهرتو بارگ قلبم سازگارست انرا بدست هر پرستار ناآشنا مسپار ب.ع

ادامه شعر
زهرا خدابنده

پدرم به چاه عمیقی افتاد آنقدر عمیق که عمرش کفاف سقوطش را نکرد مادر پس از آن نه بوریایش را بافت نه گیسوان خیس از بارانش را مادر پس از آن یکسر طناب می بافت طناب...

ادامه شعر
دانیال ظهرابی

اتاقی دارم از یادت .. پُر از کاغذهای مچاله .

ادامه شعر
منوچهر منوچهری(بیدل)

در کدامین دریا به طول تنهائی من بی من شب میشود وعریان ترین مردمان سلامم را پارسخ نمی دهند ورنگ آبی آب روحم را آرام میکند به تو می اندیشم که عشق را نشانم دادی ومرحمی بر زخمهای تنهائییم گذاشتی ...

ادامه شعر
مهناز چالاکی

لبخندی که طرح لبهایت را داشت کجاست ؟ خاطره لبخندت که در آواز ِ رازهای جهان برهنه می دوید ، کجاست ؟ می خواهم ، باشی نگاهم کن غربت در تنهایی غرور درسکوت این باقی مانده ی تراژدی ِ فریاد...

ادامه شعر
طیبه طه (تهرانیان)

هوش‌ از سر رفته‌ وقتی‌ از عشق‌ حرف‌ می‌زنی‌، نقطه‌ها یکی‌ می‌شوند. آدم‌ها از روی‌ ابرها انگار عبور می‌کنند. هنوز یاد لرزیدن‌ دلم‌ را می‌لرزاند. انگار عکس‌ها سخن‌ می‌گویند. ...

ادامه شعر
زهرا خدابنده

درد هجّی کردن احساسی ست که خدا نیز تمی تواند تلفظش کند

ادامه شعر
کرم  عرب عامری

پشت درم تو بر تردیدت غلبه کن من بر ناشکیبایی ام در باز میشود ب.ع

ادامه شعر
احمد الماسی

دیگر غزلی مخوان من به سپیدهایم خو کرده ام تلخ می نویسم سرد می خوانم و در بغض این کوره راه باریک تنهایی هایم را هر روز مرور می کنم و روز میلادم را که کبوتران جیغ می زدند خوب به یادم هست ... (....

ادامه شعر
نرگس  دوست

در حوض آب تنی می کنم ماهی ها تکه هایم را به ماه تعارف می کنند .. با چه دلشوره ای سرازیر خانه ات می شوم رودخانه ... از سینه ی من قطره ای نمی چکد من یک انار مکیده ام ... ...

ادامه شعر
زیبا  آصفی (آمین)

صدای شکستن قلبم به ماه رسیده شب های طوفانی زندگیم در انتظار طلوع آرامش خورشید در رقص کُند عقربه ها نقش غم بر تن خستۀ زمان خالکوبی کرده و هنوز ماه، از صدای ریزش قلب شکسته پشت پرده ای از ابر ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا