3 Stars
زهرا خدابنده

ارث

ارسال شده در تاریخ : 04 اردیبهشت 1394 | شماره ثبت : H94159

پدرم
به چاه عمیقی افتاد
آنقدر عمیق
که عمرش کفاف سقوطش را نکرد
مادر
پس از آن
نه بوریایش را
بافت
نه گیسوان خیس از بارانش را
مادر
پس از آن
یکسر طناب می بافت
طناب

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 529 نفر 936 بار خواندند
رضا کنی (04 /02/ 1394)   | طیبه طه (تهرانیان) (05 /02/ 1394)   | محمد جوکار (05 /02/ 1394)   | امیرحسین مقدم (05 /02/ 1394)   | زهرا خدابنده (05 /02/ 1394)   | امیر عاجلو (05 /02/ 1394)   | طارق خراسانی (05 /02/ 1394)   | علیرضا امیرخیزی (05 /02/ 1394)   | کرم عرب عامری (06 /02/ 1394)   | نگار حسن زاده (06 /02/ 1394)   | مینا آقازاده (06 /02/ 1394)   | مهناز چالاکی (07 /02/ 1394)   | سرخوش پارسا (07 /02/ 1394)   | کمال حسینیان (09 /02/ 1394)   | مجتبی جلالتی (07 /01/ 1399)   | محمد مولوی (29 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
رضا کنی (04 /02/ 1394)  طیبه طه (تهرانیان) (05 /02/ 1394)  امیرحسین مقدم (05 /02/ 1394)  علیرضا امیرخیزی (05 /02/ 1394)  نگار حسن زاده (06 /02/ 1394)  مینا آقازاده (06 /02/ 1394)  سرخوش پارسا (07 /02/ 1394)  کمال حسینیان (09 /02/ 1394)  مجتبی جلالتی (07 /01/ 1399)  محمد مولوی (29 /02/ 1399)  
تعداد آرا :10


نقد 3

  • علیرضا امیرخیزی   05 اردیبهشت 1394 12:48

    سلام خانم خدابنده
    اول از هر چیز باید ممنون شما باشم که شعرهایی انتخاب میکنید که برای بنده اشناست و قبلن در سایتهای دیگه در موردش حرف و حدیث داشتیم و این شکلی اینجا برام راحته که بیام و این تیک نقدر را هم بزنم تا آن درخواست در مورد نقد هم که داشتم بیهوده دیده نشه !! happy big grin rose
    و اما شعر .
    شعر ارث یکی از زیباترین اشعار شما برام جلوه داشته همیشه و . بارها در سایتهای مختلف آن را خوانده و هر بار درود فرستاده ام به این قدرت قلم و ذهن پوینده شما rose applause
    البته بر خلاق دوست و سرور عزیزم جناب مقدم اعتقاد دارم که این شعر مهمترین خصیصه آن ساختار خوب و ایجاز لازمه است که آن را بهتر به نمایش می گذارد . زیرا جز از دو واژه که در ادامه خواهم گفت ، هیچ واژه زاید نداریم در این شعر . طوریکه که هرگاه هر کلمه از آن و یا هر سطر آن را برداریم ، این شعر به فروپاشی حسی خواهد رسید . و باز هم با این حس و حال موجود فکر نمیکنم لازم باشد چیزی دیگر بر شعر بیافزایید .
    شعر از دو قسمت تشکیل شده . یک عمل ( فاعل - پدر ) :
    در اینجا ما نخست به کنشی میپردازیم که در ظاهر امر پدر باید عامل آن باشد ولی شکل کنش طوری ست که او را در میانه های فاعل و یا مفعولی گرفتار میکند . او تنها کاری که کرده است ،سقوط است . افتادن در چاه ( نشانی از فرودستی در جامعه ) . سقوط پدر مشخص کننده جایگاه وی در جامعه است . نمایش فرودستی با کمترین و گویاترین واژگان .
    بخش دوم حاصل است ( مفعول - مادر ) که ورود مادر بعد از عمل و یا موقعیت پدر در وهله اول ما را به پدرسالاری حاکم در جامعه و در سایه بودن مادر و جنس زن ارجاع میدهد و اینکه سقوط پدر ، خانواده و در راس آن ، مادر را نیز به دنبال دارد . بوریا بافتن نیز به زیبایی تمام به شغلهای غیر رسمی و زحمات دائم و بی حاصل و دستمزد زنان اشاره دارد که در بهترین نقطه با زنانگی وی در بافتن گیسوان پیوند خورده است . گیسوانی که خیس ( پیوندی دیگر از اشتراک موقعیت پدر و مادر . پدر در چاه و لاجرم خیس و مادر از باران در موقعیتی به ظاهر آزاد شده ) . و حالا دوباره بافتن و این بار برای طناب . تا بالاتر بکشد پدر را و یا محکمتر نگه بدارد خانواده را .
    و این موقعیت همه به زیبایی ما را به نام بینهایت هوشمندانه انتخاب شده به شعر می رساند : ارث !
    شخصن فکر میکنم هر گاه نگاهی به بچه پولدارها بیاندازیم و موقعیت آنها را با فرزندان خانواده های تهیدست و نیز زنان آنها قیاس کنیم و آنگاه دوباره به شعر دقیق شویم . این شعر ارث خانم خدابنده را به تحسین خواهیم نشست applause rose
    در این شعر آنچه اهمیت دارد موقعیت مادر _ زن _ است . موقعیتی که نه بواسطه عمل خود بلکه به واسطه اعمال مردان شکل میگیرد . rose rose
    اما شخصن واژه آخر شعر را زاید میدانم . " طناب " ! یکبار آمده است و تاکید بر آن علاوه بر عدم نیاز ،توجه خواننده را نیز منحرف میکند . happy happy
    و نیز واژه دوم " مادر " را نیز زاید می دانم و میتواست با کلمه " او " جایگزین شود تا اشاره بهتری داشته باشیم به جای تاکید . به این شکل :
    مادر
    پس از آن
    نه بوریایش را
    بافت
    نه گیسوان خیس از بارانش را
    او
    پس از آن
    یکسر طناب می بافت !
    rose rose rose rose rose

    درود برشما و صد درود rose rose

نظر 11

  • رضا کنی   04 اردیبهشت 1394 23:18

    درود

    شعر زیبایی بود

    applause applause applause applause

  • امیرحسین مقدم   05 اردیبهشت 1394 01:00

    سلام
    درود بر شما
    هرچند از نظرساختار ، جا دارد که کمی بیشتر با واژه ها بازی کنید اما از نطر مفهوم ، عالی بود
    عالی
    برقرار باشید

  • محمد جوکار   05 اردیبهشت 1394 01:53

    درودها مهربانو خدا بنده
    شعرتان فضای دلنشینی دارد و تلخی پنهانش آرام آرام به کام می نشیند.
    قلمتان نویسا و مانا
    rose rose rose

  • طارق خراسانی   05 اردیبهشت 1394 11:51

    سلام خانم خدا بنده
    این دومین اثر زیبایی ست که از شما می خوانم
    آنقدر تنگ نظری در زندگی از نو جوانی تا پیری دیده و رنجیده ام که نگو و نپرس
    لذا در مقابل این شاهکارت نمی توانم احساسات خود را پنهان کنم و یا حقیقتی را نبینم و زود گذر کنم
    بانو شما یک پدیده هستید ... همین
    باید اشعار شما را بیشتر بخوانم تا بتوانم شعر بگویم.

    پدرم
    به چاه عمیقی افتاد
    آنقدر عمیق
    که عمرش کفاف سقوطش را نکرد...

    من حیرت زده ام این شاهکار از کجای ذهن شما تراوش کرده است نه حسودم و نه بخیل ولی به
    این کار قشنگ شما حسابی غبطه خوردم
    دستمریزاد
    در بخش دوم بافتنِ طناب غوغاگری می کند
    مادر
    پس از آن
    نه بوریایش را
    بافت
    نه گیسوان خیس از بارانش را
    مادر
    پس از آن
    یکسر طناب می بافت
    طناب ...

    اکنون من و تو و شاعران بزرگ این کشور که تعدادشان هم کم نیست باید دست از بوریا بافی برداریم و بفریاد
    فرهنگ جامعه برسیم فرهنگی که بخشی از آن را اسکندر مقدونی رقم زده است بخشی را اعراب و چنگیز
    و افغان ها که باعث درد و فغان یک ملت شده است.
    بی صبرانه منتظر شاهکار های بعدی شما هستم

    در پناه رب العالمین


    rose rose rose

  • زهرا خدابنده   05 اردیبهشت 1394 18:24

    ممنون از جناب امیرخیزی گرامی که به طور کلی به تحلیل و نقد این شعر پرداختند و همه ی عزیزانی که نظراتشان برایم سازنده و قابل توجه است rose rose rose rose

  • کرم عرب عامری   06 اردیبهشت 1394 08:54

    سلام گرامی
    یادداشت دیگران را طبق معمول نمیخوانم که نظرم شبیه کسی نشه
    فلسفه ی زندگی همینه که شما میگید انسان از همان اول پای در فنا میگذارد هرچه جلوتر میریم از عمرمان کاسته میشود درین چاه زندگی
    چرا مادر ازین امر انسانی مصتثنیاست . مادر ضمن اینکه طناب عشق پدرست واورا با نیروی عشق جوان و امیدوار نگهمیدارد زایشگر نوع بشر هم هست مادر بشررا بوحود میاورد با سیبی که باو میدهد اورا از سکون رها میکند وبه وادی درام عشق می اندازد واین امید به عشث اوست که این درام را تداوم میبخشد
    سوختن با عشق زن هم (مادر) لذت بخش است
    شما پای درراه نهاده اید و عشق گفته است که چون باید رفت
    همیشه پویا وهمیشه اینگونه ثروتمند.
    rose rose rose

  • نگار حسن زاده   06 اردیبهشت 1394 16:18

    درود بانوی گرانقدر
    سپاس از قلم هنرمندتون
    بسیار زیبا بود
    rose

  • مینا آقازاده   06 اردیبهشت 1394 22:37

    سلام بانو خدابنده ی عزیز
    بسیار زیبا بود
    لذت بردم

    rose rose rose

  • کمال حسینیان   09 اردیبهشت 1394 21:28

    شعری زیبا و با تصاویری اعجاز آور
    دوستان را به کنکاشی کشاند ، که مدت هاست حسرت چنین جلسه ای را داشتم، و همۀ این خوبی ها چه از نظر تحلیل محتوایی و معنایی و چه از نظر ساختاری، به پای شعر زیبای شما نوشته شد
    تبریک بابت این رقص قلم و توانمدی آن و سپاس بابت به اشتراک گذاشتن این لذت خوانش
    rose

  • مجتبی جلالتی   07 فروردین 1399 19:38

    سلام بانو
    بسیار لذت بردم

  • محمد مولوی   29 اردیبهشت 1399 02:11

    rose
    rose
    rose
    rose
    rose
    rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا