- لیست اشعار
- قالب
- سپید
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
اعظم جعفری
در10 /02/ 1394 -
حکیمه کمایی.دلتنگ
در10 /02/ 1394 -
زهره معینی منفرد
در10 /02/ 1395 -
علی سلطانی نژاد
در10 /02/ 1355 -
سیامک عشقعلی
در10 /02/ 1368
جامه تنم از جان گشته یک وجب کوتاه شلوار تَن زده زانو بس که زانو زده پیش بنده و بنّا جاذبه نقض کرده هر شب جان تَن همه معده و روده و احشا فکر و ذکرم شده چون بنز این پراید تَن مدل هشتاد دل هلو هوس کرده ج...
ادامه شعر" تقدیم به تمام دختران سرزمینم " من نه یک روز که تمام روزها را روز دختر می دانم. دختران، همان فرشتگانِ زیبا، دلفریب، معصوم و امیدوارهستند که روی زمینِ خدا، هستی بخش زیبایی ها و خلاقیت ها هستند. عطر گ...
ادامه شعرهنوز از نامَت زخم میخورم نامَت هنوز پنهانِ شوم مرا میگدازد نامَت سایهی شکاریست که به ظلمت آشکارترست وُ پرندهتر نامَت در عمر من لانه دارد تمامِ تو نام است ای نامِ نامِ نامْ ای به غایتْ نا...
ادامه شعرسالیست، سروِ سبزِ سوزنیِ سربلند را تاکها، پوشاندند و خم کردند رنگها میبینند علفها انتظار میکشند بادها هو میکشند فصیح، مستانه در کنجِ میخانه میخواند شاخه نباتش را مهدی فصیحی رامندی...
ادامه شعر《فرمان جنگ》 صدای توست که قلم بی موقع می نواخت بر روی کاغذهای مچاله شده، انگار در این زمانه ی سکوت کسی نمی شنود صدای جیغ جوهرها را که آرام فرمان جنگ صادر می کنند میان رقص ناقوس های زنگ زده؛ و چقدر دلخ...
ادامه شعرآبادان تسلیت کوچه وخیابانت سیاه پوش گشته اند نخل های سربریده ات سر به زیر افکنده اند آبادان! مرا در سوگواریت شریک بدان میدانم کارونت درعزایت به خون نشسته است آبادان! اندوه ات به جان من همیشه سر...
ادامه شعردلبری آمده دل میخواهد و تو سالهاست دلم را بردهای مهدی فصیحی رامندی
ادامه شعرسپاس بی پایان پروردگار هستی را که توانی داد تا بنویسم هر آنچه را در راهروهای پُر پیچ و خم ذِهنم سرگردان و در پی راهی بودند برای رهایی. معجزهٔ کلمات بی نظیر است،زمانی که آنها را به خط می کنی تا...
ادامه شعر《دادسرای عمومی》 خورشید که از هر طرف طلوع کند باز هم شب تاریک بر تبعید من سایه افکنده؛ که مُدام در طول روز به سیاهی مردمک چشمان تو فکر می کنم و انگار تقدیر من این است تا در دادسرای عمومی نگاهت در ب...
ادامه شعرخەیاڵەکانت ئەوندە باڵا کردونە کە ڕۆژێ چەن جار دێنە سەر دانم، واران هەتا شەو دەبارێ و بەدوایی -با- دایکی پیرم هەموو بەیانی کۆرانە خوولینەکەمان گزک ئەدا بەڵکەم کە بیت و سەرێکم لێ بدەی و ئەم زامە کۆنە...
ادامه شعردخترک نگاهش را به زمین دوخته بود ناگهان ندایی در دلش طنین انداز شد؛ ما هنوز هم زنده ایم... و این بهترین بهانه برای زندگی کردن بود (بداهه)...
ادامه شعرپدرم استواریت، امید من پایداریت آرزوی من میدانم تمام تلاشت قابل توصیف با کلماتِ دست وپا شکسته ام نیست پدرم باور کن، حتی تصورِ یک روز بی تو بودن برایم غیر قابل تصور هست. تو عشق و محبت را چه بی دریغ به...
ادامه شعرخسته وتشنه کنار چشمه ی آبی باد می زد.خاطراتت را دانه دانه من در آنجا کردم مرور.تو چه حس عجیبی در خاطراتم بودی.حس پرواز،حس رویا یا معلق بودن بین زمین و آسمان.باز تکرار کنان لحظه ی آخر آن خاطره را با صد...
ادامه شعرلازم نیست بگویم : - به چه نیاز مندم چه هوایی دوست دارم و چه لبهایی، مرا را ببوسد یا حتا.... چگونه شب و روز ریز...ریز می پوسم! حتا نیاز نیست به آئینه بنگرم و در شیار چروک هایم رودخانه بکارم و چین دام...
ادامه شعرباخاطراتت قدم می زنم درجاده ای که برگها عاشقانه در خوابند ناگاه ماه مرا می خواند مبهوت خیره به آسمان با گلی در دست و طنابی از محبت در دست دیگر می جویمت رگهایی ازتو را در خط کهکشانی دلم وقتی زیبای...
ادامه شعر《مشروطه خواه》 این سال ها..، چه آسان تباهت شده ام ای عشق که دستانم در موهایت تحصن کرده اند، رُخسار زیبای تو حک شده مثل رُخداد انقلاب در خیالم و چشم هایت عقل مشروطه خواه من را دچار التهاب می کند تو باش...
ادامه شعردر پی تو چه خیال ها که بافتم اما.. هیچ کدام انتهایی نداشتند مثل نقطه سر خط هایی که تنها زندگی را پایان می بخشنیدند افسوس ،افسوس از خیال های بی تویی که گذشت! افسوس .. افسوس امیرحسین_کوهنورد...
ادامه شعر"کلمات آبی" می آویزم بر خود دشتی را آن لحظه که می گریزم به سمت پروانه ها، در نفس تو در یک صبحگاه آنگاه که در رابطه ام با پنجره و آفتاب را تصاحب می کنم. نور! از صدای پرندگان بر می خیزم شتاب می برم ب...
ادامه شعردلم می سوزد از فراموش شدنم چون قبری که مرده ای در آن دل ندارد
ادامه شعراین روزها به دنبال نشانی از خود می گردم گویی گمشده ایی بی هوشم هر چه در من بوده گم شده است! به گمانم؛ راه را اشتباه آمده ام...!! ...
ادامه شعر