تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
sarab sh.n

در کوچه باغ احساس،  وقتی قدم به خِش خِشِ برگهای خزان می سپارم..  فاصله ها میان من و تو طبل جدایی میکوبند  و ما را تا مرز جنون همراهی میکنند..  اینک دل به دست سرنوشت می سپارم  شاید..!!  شاید روزی...

ادامه شعر
sarab sh.n

نوشیدن یک فنجان قهوه.. با طعم تلخ تنهایی.. به شیرینی یادت میارزد.. سراب..ش.ن

ادامه شعر
Aber Org

نمیدانم چه می‌گویم نمانده در من ایمانی ولی بر این تن زخمی تو هم دردیو درمانی دلم خسته،بدن بی جان،در هوای نفس درگیرم تنم جان دگر گیرد اگر بازم تو را بینم در این صحرای گُل گشتم ندیدم همچو تو بویی منه عا...

ادامه شعر
امیرعباس معینی

بشکن نوای نی شکن ای مطرب آوازه خوان بشکن صبوی و می شکن بر راه ما آوازه خوان جامی دهم در پای آن لات و هبل مفراق جان جانی بده در بر مرا ای جانی و مصباح جان صوت اناالحق گویمت در هر مکان بر هر دخان حو...

ادامه شعر
محمد مولوی

پنجشنبه ها به قبرستان روستا می روم مرسوم است از خانه زیاد دور نیست نه برای فاتحه به مردگان بلکه برای دیدن زندگان برای تماشای مردگان زنده که در میان قبر راه می روند چند ثانیه در کنار سنگ قبری مکث می...

ادامه شعر
نجوا خلفیان

همه جا تاریک شد؛ کرم شب‌تاب خزید!

ادامه شعر
محمد محمدی

من میان باغ انگور تو دم از حور و رضوان میزنی من پی می و شراب تو دم از نماز و قرآن میزنی من مست و خراب عالم تو دم از هوش و جان میزنی من جام می به دست تو انگشتر عقیق به دست من اندر فکر یار منتظر دیدار ب...

ادامه شعر
فاطمه  مهری

سخت است دل کندن از خیالی که تنهایی هایم را زندگی می کرد طفل خیالی که هیچ وقت بالغ نشد خسته از آغوش نامادری ناکامی هایش را زار می زد... دست هایم از آستین صبر بیرون مانده وپای خواستنم دراز تر از گلیم ا...

ادامه شعر
مروت خیری

خوش به حالِ تو که داری، خودت را وای به حالِ منِ بی تو

ادامه شعر
حافظ کریمی

[ دل نوشته ای بر حزب ۱ ، سوره حمد و آیات ۱ تا ۴۳ تا سوره بقره ] آن چیزی که آموختم و هیچ ندیدم در مدرسه بود درسهای بیخود که شنیدم نان دادِ باباهای معلم را شنیدم نان دیدم و زجر های بابا را نشنیدم آب...

ادامه شعر
حافظ کریمی

[دل نوشته ای بر حزب ۲، آیات ۴۴ تا ۷۴ سوره بقره] شکر یزدان که به حافظ آموخت قطره ای درک کند از اقیانوس قطره شد اما به حافظ دریاست سیر، در اقیانوس الله زیباست آیه ۴۴- أَ تَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبِ...

ادامه شعر
حسن سهرابی

و انسان زاده شد در سرزمینی که از دل آتش بیرون آمده بود. و چه دلنشین است همنشین آتش شدن. آنچه از این دل آتش جوانه زد و بیرون آمد، همان الهام نادری بود که از طرف معبود به مخلوق شد. و اینگونه شد...

ادامه شعر
مروت خیری

بسیاری، آمدند رفتند تو نیامدی، اما ماندی تا به ابد .

ادامه شعر
صدرالدین  انصاری زاده

تو را چقدر بت تو را چقدر آرنج به سنجیدن صندلی واداشت تو را چقدر بت گلوبند به گلوبند خود را رو به روی آینه شکستن نشاند تو را چقدر چتر آویخته از باران تو را چقدر اتومبیل چرخان در آسمان تو را چقدر ماه تا...

ادامه شعر
Milad Kaviani

آفریدگار مهربان * * * * هرموجودی را که در دنیای من آفریده قبل از تولد خصلت ها، غریزه روحی وروانی او را در مرحله رحم به پایان رسانده است. *حیوان آن چیزی هست که اورا ساخته اند. اما انسان اشرف مخلوقا...

ادامه شعر
Milad Kaviani

ای دوست * * * * ما جان می دهیم در ره دوست دوستی که؟ جان هم ناقابل اوست میلادکاویانی.دفتر.دوستی‌ص۲

ادامه شعر
مروت خیری

تا به خود آمدم دیدم که تو آرام آرام در بر گرفته ای تمامِ من را مثلِ یک پیچک تمامِ نرده را

ادامه شعر
Milad Kaviani

به نام خالق زیبایی ها * * * * * آفریدگار مهربان عاشق زیبایی هاست وتمام جهان هستی را به زیبایی بی انتها آفرید از آسمان خورشید،ماه و ستا ه هایش تا زمین، دریا،جنگل وتمام زیبایی هایش ،ای من انسان مثل آفری...

ادامه شعر
Milad Kaviani

شجاعت مستلزمِ صداقت . . . در،دوستی های ابدی است. میلادکاویانی.دفتر.دوستی.ص۱

ادامه شعر
نجوا خلفیان

آرزو می کنم ای کاش، بهاری برسد که تو باشی و بخوانم با تو، شعر دلتنگی را سیب از شاخه بچینم با عشق تو بخندی و صدایت گرم است خوب می دانم این، چه خیال انگیز است چه صفایی دارد که نگاهم به نگاهت بیفتد و دلم...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا