تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
هما تیمورنژاد

دلم فریاد بر آرد سکوت لحظه ها خاموش در این وادی دلتنگی کشیدم غصه در آغوش به رنگ چشم بگردت قسم گیرم تو را در بر به روز محشر کبری گذارم تاج عشق بر سر دلم شادی فرا خواند بگوید غصه ها خامو...

ادامه شعر
رضا شیخ فلاح لنگرودی

گفت با من آن حبیب نازنین نا امیدی دشمن اندیشه هاست پوزخندی بر لبم آمد و من در نگاهش خیره ماندم ، سال هاست ..... ر.ف.لنگرودی 25/6/94...

ادامه شعر
رضا شیخ فلاح لنگرودی

جنگل سوخته گر قدر تو را می دانست دامن او نمی سوخت به این آتش قهر و اگر پنجره ای رو به آزادی داشت شیشه ای تار نمی شد از این خاکستر من همانم ، همان برگ درخت برگ سبزی که بیهوده به زردی تن داد ر...

ادامه شعر
محمد ترکمان(پژواره)
نازنین حسنی

خوش به حال سهراب پی آن خانه ی دوست ... خوش به حال سهراب کوچه باغش زیباست خانه دوست اما بی نشانی که در این بن بست است در دل شهر شلوغ پشت بس کبر و دروغ با نمایی از عشق رنگ در ...

ادامه شعر
رضا شیخ فلاح لنگرودی

در باغ کسی صبر ندارد هربار نشستم به تماشا چون میوه ی کالی به سر شاخ هر کس به سراغ دلم آمد ، لبریز هوس بود..... ر.ف.لنگرودی 9/6/94 #...

ادامه شعر
مرتضی فصیحی

چنان خسته چنان پرغم که گویی ویران شده قلبم یاکه بشکسته دلم چون که ندارد اثری این قلم قلم خشکیده در دستم نگاهم گریه ها دارد نوای خسته قلبم بسی کم کم جان میسپارد ولی چشمانم برای دیدن رویت بیقر...

ادامه شعر
نازنین حسنی

و اما مردم ما را شبیخون زد سیاهی لشکر تاریخِِِِ پستِ ناب که دل بستیم ما آسان به تخت و جام جمشیدانُ و دل بستیم بر شیرینُ بر فرهاد و عشق آسان رفت بر باد نه خسرو در شرف هستُ نه شی...

ادامه شعر
رضا شیخ فلاح لنگرودی

بیچاره دلم شانس ندارد هر جا که رخش خانه بنا کرد شه زاده ی بلبل هوس فیل سواری لگدش زد # ر.ف.لنگرودی 7/0/94

ادامه شعر
کریم لقمانی سروستانی

درِخونه میزنه یواشکی پشت هم تاق تاق وتق تق میکنه هرچه هم میگه کیه ، آهای کیه ؟ مثل اینکه کرشده هیچی جوابم نمیده ! من بیچاره باید این همه راه بدوم تا ببینم کی پشت دررا میکوبه میبینم دختر همسایه ی...

ادامه شعر
مهدی صادقی مود

به تنِ خسته ی یک عابر بی راهه ی شب که کف نشئه ی توست تو همان تریاکی ، که به رنجوریِ تن تسکینی. تو همان قاقایی ، عشقِ یک بچه ی شش هفت ساله که تو را میخواهد و چقدر شیرینی...

ادامه شعر
نوید حیدریان

بگو هرچقد تلخه این روزها تویی شهد شیرین ترازطعم قند داره فصل میشه جدایی ما بیا تا نشه یک رمان بلند بگو تا رسیدن به یک زندگی چقد صبح پر وسوسه راه هست چقد ظهر پر استرس مونده و ؟ چقدر عصرهای ...

ادامه شعر
نوید حیدریان

آیاشده دلت برای یه لحظه هم ازبوستان خوشی به غم منحرف شود؟ یا باتمام وجود بتی را بسازد و ناگه ز هربتکده ای منصرف شود؟ من آن به خاکی تو دل سپرده ام که سالهاست منحرفم سوی خانه ات هم دست از زندگی ...

ادامه شعر
نوید حیدریان

دلم برای تو که نه ..... برای ما تنگ است برای عاشقی و آن همه صفا تنگ است برای آن توی قبلی ,که خوب و تک بودی برای خاطره هامان...نگوچرا! تنگ است و دست دردست توبودن درامتداد خزان برای وقت قرار من...

ادامه شعر
کریم لقمانی سروستانی

مرا تعریف کن ای دوست بدانم کیستم دراین دیار ظلم وُناهنجار! چگونه گم شدم درواژه های خود که حتی شعر من آلوده یِ درداست چرادرگیرودارنامرادیها همه عاقل ولی دیوانه هستم من؟! مکن تحریف ، بگومن چیستم ...

ادامه شعر
فاطمه  اکرمی

اون روزهایی که من با غم سرو کارداشتم اون روزهایی که من زندگی مچاله شده ام را بادست خالی بازمی کردم هرگز ازیادم نخواهد رفت حالا بعد از سالها غبارغم دیروز برچهره ام شده چون روز به ایین...

ادامه شعر
شکوفه دهقان

دل خوشم به دلخوشی های گاه گاهی به یک فنجان چای داغ به فال قهوه ای و این فنجان خالی ! به لبخند کودکی که محکم گرفته دست پدری به دیدن نوزادی در آغوش مادری به گرفتن شاخه ای گل از دست ...

ادامه شعر
احمد البرز

تیری از چله درآمد ، به گلو خورد شکست خون از حنجره فریاد کشان بیرون زد خون به حرف آمده گفت من به آواز تو تن خواهم داد نفس آینه در بغض شکست کوچه دلگیر شقایق شد و مرد گل نیلوفری از کوچه مهتاب گری...

ادامه شعر
کریم لقمانی سروستانی

چوپایان میرسد بازی درون دخمه ای پنهان کنندمارا ! اطاقی کوچک وتاریک با حیوان وُ آدمهای رنگارنگ یکی شاه وُیکی اسب وُ یکی فیل ! همچون پادگان بی دروپیکر پرازسربازبی مصرف ورخ هایی که بی رخ گشته ازظ...

ادامه شعر
طارق خراسانی

کاش، در چرخِ غم آلوده ی ما، نغمه ای ساز شود، عاشقی باز که آغاز شود. کاش، نرگس نگرانِ دلِ مریم می شد، کاش، مریم بری از غم می شد. کاش، سروی به صنوبر می گفت: « گر نبودی، به زمین شادی ما کم...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا