کاش،
در چرخِ غم آلوده ی ما،
نغمه ای ساز شود،
عاشقی باز که آغاز شود.
کاش،
نرگس نگرانِ دلِ مریم می شد،
کاش،
مریم بری از غم می شد.
کاش،
سروی به صنوبر می گفت:
« گر نبودی،
به زمین شادی ما کم می شد...»
کاش،
در پای تو جان می دادم.
کاش،
این شانه ی تنهایی من،
میزبان گلِ مریم می شد.
کاش،
گلدان می شد.
کاش،
جای دلِ عاشق شدگان،
دلِ غم بود،
که پرپر می شد...
4 شهریور 1392 طارق خراسانی
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 5 از 5
سریال خاتون قسمت6
تبلیغات فرهنگی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
milad norouzi
-
مهدی ایزدی
-
نجمه کی خا (روشا)
-
سمیه مردیان
نظر 28
هما تیمورنژاد 30 تیر 1394 00:54
درود بر شما استاد بزرگوار
خوشحالم که اولین خواننده ی شعر زیبایتان هستم
دم مریزاااااااااد
طارق خراسانی 30 تیر 1394 01:17
سلام و بس درود
خوشحالم در کنار شما عزیزان هستم
سپاس از حضور پر مهرتان
در پناه خدا
پویا نبی زاده 30 تیر 1394 08:50
سلام پدر عزیز
مثل همیشه زیبا وعالی
کاش جای دل عاشق شدگان
دل غم بود
که پر پر می شد
سپاس
طارق خراسانی 30 تیر 1394 22:04
سلام و درود بر پوریای عزیزم
سپاس از حضور سبزت
در پناه خدا
بهناز علیزاده 30 تیر 1394 11:54
کاش جای دل عاشق شدگان،
دلِ غم بود،
که پرپر می شد،
کاش،،،،
درود بر شما استاد خراسانی بسیار لطیف و زیبا دستمریزاد
طارق خراسانی 30 تیر 1394 22:07
سلام خانم علیزاده عزیز
ممنونم از این همه لطف و محبت شما
انگار آسمان هم تحریم خود را به یکباره شکست و در این چند روز اخیر بارندگی های شدید در جاده ها خصوصن جاده چالوس فاجعه آفریده است.
سلامت و تندرست باشید
در پناه خدا
احمد البرز 30 تیر 1394 12:00
گلدان می شد.
کاش،
جای دلِ عاشق شدگان،
دلِ غم بود،
که پرپر می شد.
طارق خراسانی 30 تیر 1394 22:09
سلام حضرت البرز عزیز
سپاس از حضور پر مهرتان
در پناه خدا شاد زی
کریم لقمانی سروستانی 30 تیر 1394 15:51
سلام وعرض ارادت استادطارق گرامی
نیمائی دلنواز .دلفریب .با احساس واندیشه ی با شکوه به تصویر کشیدید
بسیار زیبا . لذت بردم
شادزی
طارق خراسانی 30 تیر 1394 22:10
سلام بر و سروستان عشق
حضرت سروستانی
سپاس از حضور بسیار مشوقانه ی حضرتعالی
در پناه خدا
منوچهر منوچهری(بیدل) 30 تیر 1394 18:00
سلام بر حضرت استاد طارق خراسانی عزیز منوچهری از این که این اشعار زیبارا از شما خواندم لذت بردم فکر نمیکردم با شعر نیمائی میانه خوبی داشته باشی ولی زیبا بود ماهم لذتش را بردیم عزیزمن دوستتان دارم
طارق خراسانی 30 تیر 1394 22:12
سلام بر حضرت استاد منوچهری
ضمن تشکر از حضور گرمتان باید استاد عزیز عرض کنم شعر نیمایی را بیش تر از سپید
دوست دارم.
به وجودتان افتخار می کنم
در پناه خدا شاد و تندرست باشید ...آمین
نگار حسن زاده 30 تیر 1394 21:23
سلام بابایی خوبم
ببخشید که دیر آمدم
همیشه از طرفداران پروپاقرص نیمایی هاتون بودم
فوق العاده اند
و این شعر هم سندیه برای اثبات شکوه قلم هنرمندتون
عاااااااالی بود
سپاااااس
طارق خراسانی 30 تیر 1394 22:13
سلام و درود به اعظم الشعرای ایران
نور چشمانم
وقتی نیستی هیچ جا صفایی نداره
وجودت هزار ماشاءالله راکتور شور و حال و شادی ست.
سپاس از حضور گرمت.
در پناه خدا شاد زی
نگار حسن زاده 30 تیر 1394 22:28
مثل آفتابگردان همیشه دنبال خورشید وجودتون هستم
هرجا باشید جای من همونجاست
خوشحالم که پدر مهربانی چون شما دارم
طارق خراسانی 31 تیر 1394 06:24
سمانه تیموریان (آسمان) 31 تیر 1394 01:19
کاش،
در پای تو جان می دادم.
کاش
کاش بودی به فدایت همه جان میکردم
خیلی زیبا بود استاد عزیزم واقعا بینظیر می سرایید
فرقی نمیکند غزل باشد مثنوی قصیده یا نیمایی
طارق شاعر و شمس چشمهای بینوای مایی
طارق خراسانی 31 تیر 1394 06:25
سلام بر سمانه
فرشته ی خدا
سپاس از حضور همیشه گرم و مشوقانه ی شما نازنین
در پناه خدا
حسین دلجویی 31 تیر 1394 02:31
درود بر استاد دلم جناب خراسانی عزیز
که پیداست در نوپردازی نیمایی
هم ید طولایی دارند و مشهودست
که سالهاست دستی بر اتش دل داشته و دارند ...
میتوان ای دوست آیا از شما چیزی نگفت؟
از تو و یک عالمه مهر و وفا چیزی نگفت؟
لحظه ی دیدار یاد آورد در چشمان تو
از نگاه مهربان آشنا ، چیزی نگفت؟
وه چه شیرینست وصل روی دلداران ،ولی
میتوان از یک بغل عشق و صفا چیزی نگفت؟
راستی از خانه ات از آن هوای دلپذیر
میشود آسان گذشت و بی هوا چیزی نگفت؟
میتوان در محفل مهر عزیزان شد سهیم
بعد آمد در قبال ماجرا چیزی نگفت؟
میتوان تاصبح باتو رفت در توصیف عشق
بعد از شبهای پر عشق و صفا چیزی نگفت؟
میتوان در شهر چشمانت دخیلی بست و بعد
از نجابت ،از متانت، از وفا چیزی نگفت؟
میتوان در مرکز کانون قلبت خیمه زد
بعد برگشت و از آن آهن ربا چیزی نگفت؟
میتوان آیا که عمری شرمساری را کشید
منتها ی عشق دید و منتها چیزی نگفت؟
میتوان در سایه ی الوند طبعت سایه کرد
از مرام آن بزرگ بی ریا چیزی نگفت؟
ای نگاهت کشتی آرام بخش دردها
میتوان از ابتکار ناخدا چیزی نگفت؟
حال با یک کوله ای ا ز خاطرات دلنواز
میتوان ای دوست آیا از شما چیزی نگفت؟
حسین دلجووو
طارق خراسانی 31 تیر 1394 06:26
سلام بر خداوند شعر وادب سرزمینم
حضرت دلجویی
تصدق شما
خاک پای شما بیش نیستم
سپاس از حضور پر مهرتان
در پناه حق
روح الله اصغرپور 31 تیر 1394 08:29
سلام و درود به این زیبایی ها
طارق خراسانی 31 تیر 1394 17:09
سلام و درود
سپاس از حضور گرم تان
در پناه خدا
کرم عرب عامری 31 تیر 1394 23:29
استاد با عرض معذرت در پی تعمیر چشم بودیم تا جمال روشنتان را روشنتر ببینیم
خوشحالم شما هرگونه بسرایید بر دل مینشیند مگر اینکه بجای دل چیز دیگری بنشانید که محالست
همیشه پر فروغ باشید ای ایزد یار
طارق خراسانی 01 امرداد 1394 06:20
سلام و هزاران درود بر جناب عرب عامری گرانمهر
خب به سلامتی
خدا را شکر که عمل با موفقیت بوده و حالا دنیا را روشن تر می بینید.
بنده هم آب مروارید داشتم و قتی عمل شد بعد از دو روز که پانسمان را ا روی چشم برداشتم فکر می کردم تمام شهر تهران را شسته اند همه چیز برق می زد.
الهی دل مهربونتون همیشه شاد و تن شریف سلامت باشد.
سپاس از حضور پر مهرتان
در پناه خدا
علی اصغر اقتداری 02 امرداد 1394 23:20
سلام جناب طارق
زیبا بود محصوصا بلند آخر شعرتان
طارق خراسانی 08 امرداد 1394 07:31
سلام بر اقتدار ادب ایران
حضرت استاد اقنداری
سپاس از حضور پر مهرتان
در پناه خدا سلامت و شاد باشید