- لیست اشعار
- موضوع
- عمومی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
قاسم پیرنظر
در14 /02/ 1318 -
salman mohabbati
در14 /02/ 1394 -
امیرحسین دایمی پویا
در14 /02/ 1378 -
احسان بابادی
در14 /02/ 1383 -
سینا پیغامی
در14 /02/ 1388 -
شهریار جعفری منصور
در14 /02/ 1348
به مناسبت روز دختران دختر که داری عشق هم در خانه جاری ست یعنی که خانه کاخ و بابا پادشاهی ست از آفتاب روی ماه دختران است کاین خانه هر فصلش بهاری بهاری ست هر خانه را بنیان اگر سنگ سیاه است دختر برای...
ادامه شعرمزد صبح دم می بارد با تنور خورشید نور از پنجرهها مردم روستایی دست در دست خدا ذکر گویند و دعا باغ گل بیدار است غنچهها خندانند قاصدک رقص کنان مژده آورد که هست آخر تابستان هر چه کِشتند بهار داده محصول...
ادامه شعرفارغ از هر گفته می خواهم شِنودارت شوم بر تو هَر گویند وُمی تازاند ، بیمار ات شوم مرحبا بر تارکِ ایِوان ِ ویرانت حَزین در خلوص ات مهُر بر اَبواب رویان ات شوم بی تو بودن عاقبت هر لحظه مع...
ادامه شعردر باورشان دیو خدائی می کرد فرعون پلید خودنمائی می کرد در دهکده ی باور و نیرنگ و دروغ ای کاش فرشته کدخدائی می کرد...
ادامه شعرپس از روزها و پی در پی از آن روزهای طولانی از آن سرگشتگی تنهایی و رنج فراوانی در آن خاموشی مرگ آفرین دلتنگیِ دلدار حیرانی من و شبهای بس آشفته از کابوس در آمیخته به آهنگ هزار دستان پنهانی نه نامی ، آشن...
ادامه شعردوباره یک چمدانم به مقصدی دور و.. نگاه میکنم امّا نمیرسم هرگز به سوگواریِ من آمده خیابانها به گریههای تو در پشتِ این شبِ قرمز بگو که من به کجای ترانه شک کردم که آخرین نفسم بوی رستگاری داد هوای سر...
ادامه شعرغم از پشت صداها باز خس خس می کند هردم مرا زآن بتن بی تابی است، پنهان می کند هر دم طواف سنگ، لحدانی است فتوی می کند هردم لباس هر چه زندانی است بر تن میکند هردم زمام جعد انسانی است اِنزاع ...
ادامه شعرهنوز هم! کنار کشید _وُ فعل مرده با من است - نگاه نیز قدم کشید _وُ ذهن خفته با من است کمان هم زه کشید _ وُ تیر خسته با من است خمار نیزهُوُ کشید -وُ دلق کهنه با من است بقاء هم زما کشید -و...
ادامه شعرهنگام کندن قبر آرامتر نمی خواهم همسایه ام آزار ببیند بگذارید او در خواب ناز باشد ومن مانند تمامی شب ها وقتی همه خوابند می خواهم خطی بنویسم... هنگام دفنم شتاب نکنید خوب قدّم را ورانداز کنید نگذارید ...
ادامه شعرشب سرد وتب و درد و غم مرد بیا تا قصه گویم از سر درد جهان تا در کف نامردمان است ستمها میکند بر مرد، نامرد علی ناب....اراک ...
ادامه شعریه جایی آخرِ دنیا هنوزم هوات،سیارهی ما رو گرفته توو دنیای موازی با تو هستم تو و دستات،دنیا رو گرفته یه جایی آخرِ دنیا هنوزم نشون کردی یه سیبو روو درختی هوای گرگ و میش و عطرِ چشمات دلم رو داده دستِ ...
ادامه شعریاران دلم از فتنه دلدار گرفته است در دیگ دلم غصه وغم بار گرفته است عمری نفسش بودم و اکنون سرپیری با لفظ قلم لهجه انکار گرفته است هر آنچه که من رشتم از اندیشه معقول از چنگ دل خسته به یکبار گرفته...
ادامه شعربرخیز بزن حرفی حرفها همه تکراریست بربند بُنِ تازه پوسیده همه پایه پندار نگاهی نو در کهنه نگاه ما یا تیشه به دیده زن آویز نهالی نو هر آمدنم بین، رو رفتن همه بین، آیم در رفتن و آمدها امید رسیدن بین بینا...
ادامه شعرمحکوم به دردیم و دوا نیست به کام دریوز به نعلیم و روا نیست به گام هرچند شبی مهی به ما می روید مَخمور به خُمریم و جَزا نیست به جام ...
ادامه شعرلبریز همزاد بغض من در سینه ام نفس لبریز انتقام در بند و در قفس چون ابر آسمان با هر بهانهای شبنم ز چشم دل ریزد به روی خاک رودی شود عیان جاری ز اشک و خون شب گریههای من تا لحظه ی جنون بغض مرا ندید کب...
ادامه شعرو هشت سال ، آسمان سرخ را قلم زدیم و در حضور ِ عشق .........درس صبر را رقم زدیم و هشت سال خون ِ دل ، و هشت سال پر زدن و بعد کنج ِ حاشیه....... سکوت را قدم زدیم مگر نگاه ِ آسمان نگاه آسمان نبود؟؟؟ مگر...
ادامه شعرنام شعر: نفرین کالیبر ۲۶ لوله ِباروت پنجاه سانتی سر لوله ی پیشران صدا خفه کن ِ آلومینیومی دوربین دیدِ شش برابر گلوله ایِ کمربند دار برای تو کآفی نیست! من تورا به نفرین خود عزل می کن و نفرین ...
ادامه شعرامید بودن و هستن نگاه جانگداز آسمان بر سر سراب بغض آتش در سحرگاهان ندای صامت شب گرد بی پروا سکوت پرتو بی رنگ تن لرزان انسانها بهار حسرت از سرمای جان گریان خروش ناگهان قصه های رستم و سهراب سر انجام شب ...
ادامه شعردر هر تبسم تو , نیش کژدم است در زلف تو اِعجاب , زهر خیزر است ما گر به هَلاهِل بداده ای چه سود ! در ذات خفُته ای تو خوُی خود سَر است...
ادامه شعرگه!! خسته ایم و ُ . تو تکرار می شوی به ما/ درلحظه ایم وُ , تو بی زار می شوی زما/ تو اینطرف بتُ و یک طرف , بتِ دگر در مآنده ایم ُو تو بی عآر می شوی به ما/ ...
ادامه شعر