تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
شروین اینانلو

تلخ تر است از این قرص ،تکرار آخرین دیدار مرا مجنون می خواند صدایی پس این دیوار مرا مجنون می خواند مرا که غرق تشویشم به تنهایی خود لعنت و از جمع شما بی زار آینده که امروز بود ، فالم را بخوان بانو ...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

. ✍????✍????خوب من میدانی؟؟ هر، زمان شعرِ مرا می بینی زیر لب می گویی طبع شعرَت زیباست‌.، همه از، عشق ومحبت و وفاست، کی شدی شاعرِ شعرهای قشنگ. ؟ شعرهایی که همه پر ز رفاقت باشد،، ولی افسوس که...

ادامه شعر
عزیز حسینی

نامه عاشقانه عزیز به زیبایی یک شهر ♡ ■فرشته جانم ،ماه من انار سرخ و خوش رنگ من ، پرتقال زرد و خوش طعمم عطرت از شهر بیرون نمیرود و امروز تنها چند کلمه در راستای تو نوشته ام :دلم تنگ توست پرتقال من...

ادامه شعر
زینب روزبهانی فر

دلواپسم که بعد تو دنیا چه می شود این راه و رسم مهر و مدارا چه می شود در برگ های هیچ کتابی نگفته اند بی تو بهشت گمشده ی ما چه می شود بعد از تویی که دار و ندار زمانه ای سرمایه ی زمانه ی دارا چه می شود...

ادامه شعر
پروانه آجورلو

لحظه ی از تو سرودن ایده می خواهم چه کار؟! ماه من بی تو بمانم دیده می خواهم چه کار؟! مست و مدهوش منی با خنده های دلربا همچو گل بوئیدنی ارکیده می خواهم چه کار؟! عطر نابت بوسه ات جا مانده در ایوان ما یاد...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه العزیز گلایه باز آمدم من از وفا دیگر پریشانم مکن باز از جفای خویشتن من را گریزانم مکن افتاده ام از پای در عشقت بیا دستم بگیر در آن فراز و این نشیب افتان و خیزانم مکن اشکم به خون آلوده شد در رو...

ادامه شعر
کیوان هایلی

غباری از غم هجران چو پاشیدن گرفت چشم ها زانو زدند، اشک باریدن گرفت بغض بنشسته در گلو خاموش، بیصدا طاقت سینه را ربُود، رمق از جان گرفت بغض گلوخفته ی ما چه هق هقی دارد ناله اش ز هجران و فراق، فرما...

ادامه شعر
مهدیه  باریکانی

غم ها کم‌بودند حالا باید هر صبح‌بلند بشوم و‌تو را نبینم! ✍️مهدیه باریکانی

ادامه شعر
صدیقه جـُر

بزن نے را تو اے چوپان / که امشب بے قرارِ بے قرارم. بزن نے را تو آرام تر /که خسته جان زِ دورانم بزن نے را که میدانم نوایش را /مضاعف میکند غم را که من شور دگر دارم بشو امشب تو همراهم،رفیق ا...

ادامه شعر
کیوان هایلی

امشب به گمانم که دگر کار تمام است جانم ز بدن رفته و این خواب حرام است امشب به سرم فکر غریبست، بدین حال این حال دلم در همه احوال غرام است امشب شده ام سخت گرفتار عذابی، الهی در حال و هوای غم ا...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《مرگ عشق》 غزل زمانی قامتم خم شد که مرگ عشق را دیدم دلم پُر درد و ماتم شد که مرگ عشق را دیدم گل باغش چو شد پژمرده مرغ دل نشد خوشخوان محبّت در دلم کم شد که مرگ عشق را دیدم همان روزی که مرغ جان اسی...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف عاشقانه باز آمدی که کل جهان عاشقت شود با جلوه ای زمین و زمان عاشقت شود گشته نگاه من ز پی دیدنت روان تا چشم خیره ام نگران عاشقت شود روحم به روح تو گرویده است عشق من تا فارغ از زمان و مک...

ادامه شعر
سید مصطفی سراب زاده

می زد درِ گوشِ یک صیاد با آواز دختری شیرازی گام می رفت و داربست می زد یک پیاده روی در حال بازسازی داشت بادگیرهایی زِ پارچه تَنش به یاد تُنبان ترکی شیرازی می رقصیدن با آوای هر نسیم یک کارناوال در حال...

ادامه شعر
نیلوفر تیر

در این پنجره ها رازی نیست شسته باران، نفس آه تو را گوش کن، ضربان عشق ایستاده چشم بردار از این جاده طولانی بی عابر که شور جوانی را برده در گریزند لحظه ها از هم تقویمِ خط خورده شب و روزی در گذر است ر...

ادامه شعر
عزیز حسینی

■سلامم کوله باری از خداحافظی ست جدایی افکنده میان من و تو دوستت دارمم درد میکند ●عزیزحسینی♡

ادامه شعر
سیدرضا موسوی راضی

رفتی و با رفتنت در سینه ام آشوب شد شادمانیهایمان در شهر دل ، سرکوب شد رفتی و داغت بود ساکن میان سینه ام جوی جاری شد ز چشم و دشت رخ مرطوب شد خیل غم از هر طرف چون لشکری سرکوبگر زخمه بر جانم زد و تا...

ادامه شعر
نصرت اله صفی زاده

ریشه های درد را باران نمی شوید ولی اشکهای درد را از دیده پنهان میکند

ادامه شعر
سجاد حقیقی

تا نفس دارم از این بغض، غزل می بارم تَر کُنم قافیه ها را ز غمِ بسیارم روز و شب نامِ تو ای جانِ جهان در گوشم بی صدا می شود از کوه زمان تکرارم درد و رنجم ‌که به آوازِ غزل می آید می کُند از پسِ این پرده...

ادامه شعر
داود شمسی

《 عشق مادر》 وصالش صحن دل را بیقرار است دلش مملوه از مهر و قرار است کلامی را به شرح و وصف او نیست چون او لطف و کمالی از هزار است حریمش نام گل را پایدار است چو با آیینه ها همواره یار است سخن را آ...

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

وعده ی دیدار امشب از خواب گریزانم و بیدارم من مستِ آن لحظه‌یِ تاریخی دیدارم من تا گره خورد نگاهم به نگاهت، گلِ من! عاشق ات گشته ام و سخت گرفتارم من شرم چشمان تو برده است قرار از دل من از شمیمِ نف...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا