خون می بارد از چشم شعله خون می بارد از چشم شعله پشت در میخ شیون دارد از سقیفه پشت در شرم دارد سیلی روی گونه پشت در یاس می سوزد می گردد خمیده پشت در وزن: فاعلاتن مفعولن مفاعلن فعل ...

ریا این نقابی ست زتزویر وریا،بردارید تا به کی شام غریبانه سحر پندارید دامن خشک زمین و نفس داغ بلا دانه ها خرد و عقیمند که هی می کارید باید این معرکه ها دار مجانین بشود آخر ...

شرمنده روی یاس شرمنده ی روی یاس زهرا حیدر غم خوار شکسته بال بادا حیدر آخر چه کند علی ز غم با یک چاه فریاد کند خدا خدا را حیدر وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن فع ...

چه سبکی شد ز میخانه از این افسون و افسانه غزل،شعر و بهارستان گه از شیدا گه از خانه چه شوری دارد این محفل که دایم می دهد مستی قوافی ،صحبت رندان ،نهادندش به میخانه گه از خورشید می پوید...

قلندر دو باره پشت ِ در ماندی ، قلندر مزن بی مایگان را ، حلقه بر در از این درویش را ، مُکنت ندادند که نا درویش میگردد ، توانگر مگردان روی و ، عرشی را ملرزان نگاهت را مگیر از ، چ...

نی نغمه ی چنگ و دف اهریمنان نیست نی صحبت دل از دو آهنگ زمان نیست شور دو شعر ار می شود بر پا ز جان ها هر بیت یا مصرع شنودن نی ز آن نیست _____________________________________________________...

مثال تو "خوبی "ندیدم ندیدم به نامت که عیبی ندیدم ندیدم نبودت، همه آرزوها، سرابی من از تو فریبی ندیدم ندیدم که شد محرم سِر ز غیر از تو ای دل من از تو که کربی ندیدم ندیدم فلان ...

الهی ، غروبی دلگیر وجودم را فرا گرفته و دلتنگی ها احاطه ام نموده و کاسه یِ صبرم لبریز شده و بغضِ نجواهایم محزون گردیده و بهارِ زندگی ام پائیز گشته و هیچ راه فراری هم از این مصیبت ها برایم ...

الف لطف و دلم الفت پذیر است ز هر قصه، نشان،شعرم اثیر است ز انس بندگان بندی بیاراست که از الفت دل بنده دلیر است الف را بر سر قامت، قیامت به هر جا یک نشان، قوت ،کبیر است به باب عاشقان...

آسوده خیال باش فردا صبح را خواهی دید پرده ها حاصل خیالند فرجی حاصل خواهد شد و تمامی هرم های خیالی فرو خواهند ریخت از پرده تاریک شب نهراس دیوها را نیز راهی به سوی خواب ها نیست آن ها قرن ها...

* 151- امداد * جز تو داناتر مرا کی توانم یافتن دیگر مرا؟ ای خداوندِ حکیم و صاحبِ فضل و کرم می کند سنگینی این پیکر مرا کیست پس یاور مرا؟ * 152- سپاس * داشتم کر میشدم مست از زیغال دیگر میشدم...

دل به دریا سپردن نیست کار ما هنوز کار ماگشته انگار زخمه تارها هنوز اشک و سوز و آه پر کرده این پیمانه را لیک سری ز اسرار مگو فاش نگشت اینجا هنوز گریه هامان دست برآورده به مهتاب افسوس به خورشید...

حسن کریمی: «همچوهیمه» مگیر از من ، تماشایِ لبت را از آن لبها شنیدن ، مطلبت را بسوزم نازنینا ، همچو هیمه بسوزانم زمستانها ، شبت را حسن کریمی...

بازی از انجا تموم شد که تو گفتی باخته ام با تمام این بدی ها،نا خوشی ها،ساخته ام بازی از انجا شروع شد که بگفتند:از وفا از بهشت و از جهنم از همان دین خدا بازی از آنجا شروع شد،که زیک دنیای وهم ب...

. آن نور کز آن دایره ای مستغنی است حرف ب بدایت سخن یک معنی است . سیده مریم جعفری

عشق ، گیسوی غزل ها را ، پریشان می کند لابلای واژه ها ، هر بار طوفان می کند میزند شلاق گرمی ، بر دل آیینه ها آتشی در سینه برپا ، در زمستان می کند رهسپار ناکجا آباد رویا ، می شود چشم بی تاب شق...

«گره گشا» بیا،بیا‌ ،که تودانی، چه سخته تنهائی بیاکه سوخت توانم،از این شکیبائی بیابجان عزیزت ،که جان رسیدبلب فقط نگو ، که ز من دلخوری نمیائی من ازتبارتوام،گرچه قطره‌ ای ناچیز برای قطر...

پدر وقتی پدر زخانه ی دنیا گذر کند دارالبقا گزیند وآنجا سفر کند وقتی زمان گریه و ماتم به سر رسد وارث به هرچه که مانده نظر کند گاهی غنی شود از آنچه می رسد گاهی هوای ارث ازسربه درکند ما را ...

کلاغ و بلبل ، روایت منظوم : این شعر استقبال موزون من به فارسی از شعر ترکی شاعر و خواننده و استاد موسیقی و از اهالیِ جمهوری آذربایجان شادروان حاجی بابا حسین اف می باشد. بیر گون ینه بیر باهار ز...

« شب و مو» باز شب آمده ، تاشانه کند موی تو را ببرد وقت سحر ، تا تن گل بوی تو را قدِمن گم شده ، درپایِ بَر و قامت تو چمِ محراب ندارد ، خمِ ابروی تو را حسن کریمی...