تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
اکرم بهرامچی

با مَشک ِ پر از آب به دست آمده ای تا یا عاشق و شوریده و مست آمده ای تا؟ سر باز کند چشمه ی عطشان ِحسینت چون چشمه ی دریازده هست آمده ای تا قرآن ِ مجسَم بشَوی سوره بخوانی همدوش برادر ز الست آمده ای ت...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« جنگ سوم » خدایا ، دین ما زین جنگ سوم الهی رشته اش بُـبریده می شد اگر دین، اولش جنگ و جدل بود زِ اول زین میان ،تاریده می شد اگر در دین ما ، صلح و صفا بود ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« مقیاس علم » غافل مشو ، زِ نیک و بد خود برادرا هر نیک و بد ،جدا شود از این زبان مرد مقیاس علم ،چون بُوَد4 اندر زبان مرد برگو به این زبان هوسباز هرزه گرد بر گو زبان ...

ادامه شعر
نیلوفر ارزانی

راهی نیست جز اینکه بشنوی خورده ای از یار نیست تا که از یارینه پس رویم دیرینه کاشی ات را صاف کن کار و خشت آباد کن مشتی از جنس سنگ حسی از حس فهم درک و فهم صادر کن لیوانی پر کن از عرق سختی ها از گل علف ب...

ادامه شعر
محمد اخباری

حال آن شکاری را دارم ، کزپی این همه دویدنها پشت سر ، نه دامی در کاربود و نه صیادی م.اخباری

ادامه شعر
علی رفیعی

بنام خدا                " ندای وجدان " باید بُرید از همه غیر از خدای خویش باید شنید زمزمه ی بی صدای خویش جای دویدن از پی این مردم حقیر باید دَوید از پیِ امرِ خدای خویش باید رضای خالق خود را طلب کن...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« شکر نعمت » آن کو که شکر نعمت حق ،را اداء1 کند آن کو2 که عهد بندگی اش را وفا کند صوت و ندای حق،که بُوَد در لسان3 خلق دائم لسان خلق ، به گوشَت ندا کند لطف ...

ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

رباعی :1 همچو گل پژمرده ای بینم تو را عطر آگین جلوه ات را برملا عشق را یادآوری چون نوبهار با خزان بادی ببندد رخت را رباعی : 2 خواب آرامی بخواهم مرگ سا در درون آرامگاهی بی صدا با هوا یاری چو سیمین...

ادامه شعر
اکرم بهرامچی

آغاز کن افسانه را ، آغاز ، ماهی پرواز کن تا انتها ، پرواز ، ماهی وقتی میان ِ موج و طوفان راه بستهَ ست در باله هایت معجزی انداز ماهی امواج ِ آیا ها ، چراها ، هست اما تردید ر...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« پند اصلاح » اگر هر بدی را ، به جایش کنند بدی آن نـباشد ، بدش نـشمرند نـبینی کسی را ، که بیجا کُشند همان را به جایش، بـباید کشند بَدان کار بَد را ، به اولا...

ادامه شعر
محمد اخباری

زن که باشی ، تنهاییت را بلد می شوی خرده ریزهای غرورت را جمع میکنی و فریادت را در سکوتت تکه تکه زن که باشی ، با تکه های روحت زنانگیت را قاب میکنی ...

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

ابهام.... در پی اش، ایهام.... سپس، دنیایی از الهام.... روایتی از علی ابن ابیطالب (ع): علم نقطه ای بود، جاهل آن را گستراند. العاقلُ اشاره.......

ادامه شعر
حسین خیراندیش

کاش هم قفس طوطی و مینا نمی شدم غافل زمکر و حیله دنیا نمی شدم صیاد که روزی به دامم کشیده بود جاهل به عالم فردا نمی شدم از ابتدای زندگی تا انتهای آن هر دم شکار مردم رسوا نمی شدم من اعتماد به ظاهر دنی...

ادامه شعر
مینا تمدن خواه

. به سخره گرفتند گربه ها دیوارِ کوتاه تَر را ... پ.ن: برّه ها با گرگ ها بُر نمی خورند...

ادامه شعر
محمد رضا درویش زاده

پاییز من ای فصل دلتنگی و عاشقی بگذار جوانه های عشق در کوچه های ممنوع دلم گل کند بگذار صدای میلاد تو با نسیم زودگذر بیگانه در آمیزد چه بوی بارانی می دهی بر تمام عشق بازی هایم ببار بر دشت شعرهایم...

ادامه شعر
ابوالحسن  انصاری (الف. رها)

طبع پاییز . دلم افسرده بود از طبع پاییز به ظاهر دارد آوایی دلا ویز از اول بود ویرانگر نه امسال فکنده بر درختان چنگ خونریز ............... پاییز 1398...

ادامه شعر
علی معصومی

خزان بدست باد خزان برگ و بار می ریزد شکوه و رونق فصل بهار می ریزد زمان سنبله رفت و پگاه میزان شد ز سمت پنجره رنگ و نگار می ریزد شراب سرخی لب های دختران کویر به دانه دانه ی شهد انار می ریزد شلال طره...

ادامه شعر
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

گشته ام خاکستر خورشید می بینید من که بودم روزگاری بید می بینید سرنشین ابرها در کوچه ی بیداد ماه را سرگشته و نومید می بینید می ستایم عشق را تنها در این دنیا مهر را در چهره ی ناهید می بینید شرم بر ت...

ادامه شعر
محمد اخباری

دلتنگ که می شوی، شکوه از پاییز می کنی و از برگهای یرقان زده سرگردان کوچه ها شکوه از باد ، که خبر چین ماه زندانی به گوش پلنگ بود دلتنگ که...

ادامه شعر
محمد مولوی

شبِ تاریکِ شعر مبارک! . راستش را بخواهید دیگر می ترسم حتا از سایه ی خودم ، هم می ترسم نمی دانم چرا هر کجا می روم ، با منست ! #محمد_مولوی ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا