درشهر یکی خسته به شیدایی من نیست
دلتنگم و با هیچ کسم میل سخن نیست
درددل خود با که بگویم که درین شهر
گویی که یکی زنده روان درهمه تن نیست
ازگردش در باغ وچمن صرف نظرکن
آن نکته ی عشق است که درباغ وچمن نیست
پنداشته ای چشم من اندر پی جسم است؟
دلسوخته ی عشق نگاهش به بدن نیست
بگذاربگویم که تو دوری ز حقیقت
درعالم عرفان سخن از مصر و یمن نیست
بادوست هر آنکس که زید مرگ ندارد
معیارشناسایی اموات کفن نیست
صابرصالحی اشرف
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
خسرو فیضی 13 اسفند 1398 14:19
. با بهترین درودهایم
. عزیز گرانقدر از خوانش سروده زیبا و شیوایتان بهره ها برده و بسیار
. آموختم . بداهه ای تقدیم حضور مبارک تان
. عاشقانه را سر صبوری نیت
. طاقت انتظار و دوری نیست
. عاشقی صادقی بگوی و مترس
. ورنه در عاشقی صبوری نیست
. تو که می ترسی از رقیب حسود
. بر تو عاشق شدن ضروری نیست . .
. روزگارتان شاد و خرم باد
خسرو فیضی 14 اسفند 1398 11:49
. با بهترین درودهایم
. چند روزی بیش نیست که افتخار عضویت در سایت نصیبم شده و درین اندک مدت در حدود
. چهل نظر گوناگون نوشته ام و نشسته ام که ( مژه ای دل که مسیحا نفسی می آید ) که نیامد !!!
. و لاجرم با یک جمع و ضرب به این نتیجه رسیدم در سایتی به گستردگی سایت وزین ،
. مشهور و خوش نام در ادبیات کمتر از 9% ارتباط بر قرار می شود ( در این سرای بی کسی
. کسی بدر نمیزند ) و نگارنده حیران که در این سکوت بیاموزم ( چو از این (سکوت)
. وحشت بسلامتی گذشتی ) که لطافت باران را احساس می کنم !! با سلامی از سر شوق .
. اما . وقتی که نقدی و تشویقی نیست . گفتاری نیست . از که باید آموخت ؟؟ بعضی از
. دوستان هم روزانه شعری می چاپ اند !! که ( آن خشت بود که پُر توان زند ) تعدادی
. از عزیزان هم پنجره نظرات را بسته اند !! چگونه است سروده خود را به اشتراک
. گذاشته اند !!! نیز دوستانی هم بعدها نظرت را تائید می کنند !!!! مگر میز مذاکره
. برجام است ؟؟ یک شعر نقد و تشویقی دارد و بس ( عاقبت منزل ما وادی
. خاموشان است ) سخن از این سکوت ناچار به درازا کشیده شد . .
. سپاس صمیمانه ام را پذیرا باشید .