گل بهار! میان پاییزم
چند خط ماضی بعیدم را
میان چشمهایت همانند آینده ی استمراری دکلمه وارببین
خواهمت سرود
میان قاب مزرعه های گرم تابستان
ناز چشمهایت را تلخ تر از اسپرسو
تُرکِ تُرک خواهم نوشید روبستای نگاهت را
چه استعاره ای دارد چایی کمرباریک قند پهلوی چشمهایت!
نمی توانم با دل صدایت کنم
اما تو از نگاهم بخوان این استعاره ی مصرحه را
نگاهت را بیت بیت مثنوی وار
همانند مستزادی مست
گاه کرشمه ای کال خواهم سرود
اما تو باز زیر باران خنده هایم را ببین!
مرتضی دوره گرد (هیوا)
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 18 اسفند 1400 16:18
.مانا باشید و شاعر
مرتضی دوره گرد 19 اسفند 1400 02:40
سلام
سپاسگزارم
مستدام باشید
ان شاء اللّه تعالی