تنم آراسته است
از زخمهایی که نادیده گرفتم
اما زخم شریانم را چه کنم!
میان غروب پاییزی
غرق احساس شده ام
خاطراتم غریق نجاتم شده اند
و من با تبسمی تلخ اشک میریزم
دم خیالت گرم!
با خیالت موجهای دریا تعادل ندرند
و این تکرار با چه وسعتی زیباست
همانند فیلمهای سیاه و سفید
زیر نور لامپ 100
تو را دوست دارم
از شور عشق نترسیدم
انگار راهی شدم
سوی نور ماهتاب چهره ات
تنهاییم را بدجور در آغوش گرفتم
بوسیدمش
گریستیم هر دو
گریه حالمان را خوب فهمید
تنهایی ام رفت
جا ماندم با دلم کنار تو
زلف به کج و راست میخوابانم
تنهایی ام رفت
دل را کجا برم
گریه های شبانه ام را ...
کجا؟!
مرتضی دوره گرد(هیوا)
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 23 آذر 1402 10:59
لطیف و دلنشین
مرتضی دوره گرد 25 آذر 1402 00:45
سلام
عرض ادب و احترام
سپاسگزارم
در سلامتی مستدام باشید
ان شاء اللّه تعالی