صدای درب را نشنیده ام
اما جرسها فریاد زده اند
گویی ناقوس ها هم!!!
تکلمی نمی ماند
مردم مهمان نوازی نبودند
اما مدعی اشرافیت
مردی همراه دخترش
همان دختر همراه همسرش
فرزندان بدور از والدین
آری مردم مهمان نوازی نبودند
نامردمی خیلی دور تر از اینها مد بود
گاهی که ناگاه فرزند را روی دستهای پدر کشتند
انگار پس از قرنها
ناقه ای جا مانده در گل
...
هنوز هم
مردم مهمان نوازی نیستند!
مرتضی دوره گرد (هیوا)
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 10
امیر عاجلو 25 آذر 1402 10:45
لطیف و دلنشین
مرتضی دوره گرد 09 دی 1402 02:31
سلام
عرض ادب و احترام
سپاسگزارم
در سلامتی مستدام باشید
ان شاء اللّه تعالی
محمود فتحی 25 آذر 1402 12:50
درود زیباو لذت بخش بود موفق باشید شاعردگرامی
مرتضی دوره گرد 09 دی 1402 02:31
سلام
عرض ادب و احترام
سپاسگزارم
در سلامتی مستدام باشید
ان شاء اللّه تعالی
محمود فتحی 25 آذر 1402 13:23
درود به تنهای دوست گرامی
مرتضی دوره گرد 09 دی 1402 02:31
در سلامتی مستدام باشید
ان شاء اللّه تعالی
محمود فتحی 25 آذر 1402 20:08
شعرشما رامرر کردم اندیشه ی شما راپسندیدم موفق باشید
مرتضی دوره گرد 09 دی 1402 02:32
در سلامتی مستدام باشید
ان شاء اللّه تعالی
محمود فتحی 27 آذر 1402 19:38
درود برشما وشعر زیبای شما
مرتضی دوره گرد 09 دی 1402 02:32
سلام
عرض ادب و احترام
سپاسگزارم
در سلامتی مستدام باشید
ان شاء اللّه تعالی