«یلدا دختر ایران زمین »
بار خود را بسته دارد می رود
دل شکسته خسته دارد می رود
این بهاری که کمی عاشق شده
در خزانش عاشقی لایق شده
بار خود را بسته بر عزم سفر
می رود پاییز تا صبح سحر
فصل رنگ وفصل خوب عاشقان
بار بر بسته، زمستان شد عیان
دختر زیبا و زیبا پوش ما
می رسد با سوز سرما هر کجا
برف می بارد مکرر بر زمین
می شود با برف یلدا همنشین
بهمن و اسفند و دی ماه آمده
شور و شوق عشق همراه آمده
دختر ایران زِ یلدای سپید
برکت و نعمت دهد نور امید
با شب یلدا زمستان می رسد
عمر پاییزم به پایان می رسد
رسول چهارمحالی (ساقی عطشان)
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 02 دی 1402 09:36
درود و سلام موفق و مانا باشید
سیاوش دریابار 03 دی 1402 11:35
آه از کودکی من
چقدر شیرین بود
آن همه دوستی ها
آه چقدر پاک بود
آه چقدر صفا بود
آه فقط خدا بود
سلام
امروز مهمان دفتر شعر شما بودم
لطف شما مستدام
قلمتان نویسا
عمر تان جاودان