شمه ای از زندگی ملک الشعرای بهار

زندگی در جوار بارگاه قدس از بهار اندیشمندی ساخت .صاحب قریحه و ذوق سرشارو سیاست مداری بی پروا و مبارزی نستوه که دنیای فانی راکه ریشه در دنائت داردبه پشیزی نخرید
وی که به خاطر پدرش محمد کاظم ملک الشعرای صبوری،لقب صبوری داشت .ضمن تحمل مصایب فروان ان چنان در مقابل جور ایستاد.که زندگی
پر بارش شهره ی عام و خاص گردید.او در مقابل قدرت زر و زور هرگز سر تسلیم فرود نیاورد.وتعظیم جز در برابر ایزد یکتا،و انانی که به او
کلمه ای آموخته بودند.وحق استادی داشتند .جایز نشمرد.او در گیر ودار وحشت انگیز سیاسی و اجتماعی اشعاری سروده،و نطق هایی ایراد فرموده
که در ایران در اشعار شعرا و بزرگان دیگر کم پیدا می شود .بهار ادبیات را خوب فهمیده بود .او وجدانی بود بیدار،که شرافت و وعزت و وجدان و انسانیت رابا هیچ چیزی
معاوضه نمی کرد.او با جسارت هرچه تمامتر ،در مورد ظلم و ستم رایج جامعه میفرماید:
خلق را کشتن و پس منتخب خلق شدن
کچلک بازی و دوز و کلک و عیاری است
شه که جبار شود عاقبتش خوار شود
خواری و دربه دری عاقبت جباری است
......................................................
....................................................
چه خوری نان رعیت چه بری مال فقیر
کین سیاست به خدا شومی بد هنجاری است
برده فربه نشود گر نخورد آب و علف
خود گرفتم که رعیت بره ی پرواری است
.........................................................
.......................................................
مرض حرص تو را چاره نباشد به جهان
به جز از مرگ که ان هم ز ره ناچاری است
وز پی مرگ تو افکار سیاهت نرود
از سر اهل وطن کان مرض ادباری است

از طبع سرشار بهار زیاد سخن گفته شده چنان که نویسنده ی مجمع الفصحا در باره اش می گوید:از طبعش پیداست که" قدرتی کامل داشته"

اشعار مذکور از دیوان بهارچاپ 68

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 124 نفر 203 بار خواندند
حسین یوسفی رزین (05 /02/ 1399)   | علی معصومی (12 /02/ 1399)   | طارق خراسانی (24 /02/ 1399)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا