به راستی حافظ کیست؟

به راستی حافط کیست؟رندهست؟شربخواره ای است؟فلیسوف هست ؟شاعر هست و...سوالات متفاوتی که ذهن ها را مشغول خود کرده است.
در جواب باید گفت بلی حافظ شاعر هست.اما یک شاعر استثنایی که جلوه های هنر و اندیشه ی او برای همیشه نه تنها در فرهنگ ایران بلکه در فرهنگ بشری دنیا طنین انداز بوده و خواهد بود .او یک انسان متعهد و مسئولی هست که نمی تواند از کنار درماندگان،وستم دیدگان جامعه به راحتی بگذرد و فقط به فکر گرفتن صله برای شعر خود باشد از دیگران که از نقره جام خود گلدان طلایی بسازد.او مثل بسیاری از شعرای ایران مانند عنصری فرخی و امیر معزی ستایشگر شاهان و امرا نیست.  اگر چه ممکن است در کلامش مدحی مثل ستایش شاه یحیی یا ابواسحاق انجوبه چشم بخورد که جنبه ی آزمندانه ندارد وبه اعتقادش"
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید" برای او کافی باشد.لذا اگر پژوهشگر بزرگی مانند کسروی
با توجه به دین و دانش و هر تلاش ذهنی که باید با خرد همگون باشد در ماجرای کتابسوزان دیوان حافظ را هم به آتش می افکند.اگر حافظ را درست می شناخت می دید که او و حافظ از یک درد به فریاد آمده اند.
اری ،حافظ صرفا یک شاعر نیست.متفکّری است مسئول ودلسوز که یک تنه در برابر همه ی ریاکاران عصرو زمان ایستاده و تازیانه ی سرزنشگون آنان را به جان خریده،تا سیمای حق به جانب زهد آلود و
تابعین نفس اماره را به خوبی بیان  کند که :

خدا زان خرقه بیزار است صد بار
که صد بت باشدش در آستینی

او با استفاده از نماد هایی مانند صوفی که بیش از سی بار در غزل هایش به کار رفته، اب زاهدان ریایی  را به این وسیله از چهره ی انان شسته وذکر می کند:
صوفی نهاد دام و سر حقّه باز کرد
بنیاد مکر با فلک حقّه باز کرد

یا برای اینکه درون صوفیان ظاهر پرست را که به سبب بت پرستی از مسیر حقیقت دورند را باز کند می گوید:
بیفشان زلف و صوفی رابه پا بازی و رقص آور
که از هر رقعه ی دلقش هزاران بت بیفشانی

یا در جایی که به سراغ شیخ خانقاه می رود وانانی که خود را اهل منبر و علمای مدرسه و واعظ و مفتی وفقیه می دانند وبا عجب و غرور مرشدان واقعی را در برابر می و میگساری می گذارند.با طنر زیبای خود عجب خانقاهی را از چهره انان می شوید و چنان ندا سر می دهد:

ساقی بیار آبی از چشمه ی خرابات
تا خرقه ها بشوییم از عجب خانقاهی

واگر چه او باده را پاک پاک نمی داند
اما خرقه ی زهد و ریا را ناپاک تر از ان می بیند
وسعی می کند ان را با آب خرابات بشوید.تا اندکی پاک تر شودبه همان سبب با فریادی بلند می گوید:

دلم زصومعه بگرفت و خرقه ی سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجاست

او همچنین در برابر مفتیان مدرسه وفقیهانی که
اموال و سرمایه های مردم را بر حبیب مبارک خود
سرازیر می نمایند .وفتوای حرام و حلال می دهند ودستی در اوقاف دارند می گوید:

فقیه مدرسه دی مست بود وفتوی داد
که می خرام ولی به زمال اوقاف است

همچنین در باره ی کسانی که کارشان نصیحت و اندرز هست ولی چون به بیرون میروند کارهایی
دیگری انجام می دهند می گوید:

واعظ ما بوی حق نشنید بشنو این سخن
در حضورش نیز می گویم نه غیبت می کنم

نک،درس حافظ از دکتر محمد استعلامی ودیوان حافظ به سیاق دکتر خانلری

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 76 نفر 116 بار خواندند
حسین یوسفی رزین (05 /01/ 1402)   | منوچهر فتیان پور (05 /01/ 1402)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا