من زاده ی تیرم
همان خرچنگی که با همه مهربان است
همان دخترک اول ِنازک نارنجی ِ تابستان
که زود حرف هایت را باور میکند
زود عاشقت میشود
همانی که دلش را میرنجانی
اما زود می بخشد اما می گویم بخشیدنش با آدم های دیگر زمین تا آسمان فرق دارد
میبخشد اما تک تک خاطرات بدی که برایش ساختی را یک گوشه کنار قلبش ذخیره می کند
و خدا نکند که این خاطرات ِ بد روزی روی هم انبار شوند
اینجاست که همین خرچنگ ِ سخت پوست تیر ماهی چشمش را روی احساساتش می بندد
دیگر دوستت ندارد و می رود و می رود و می رود برای ابد