از امشب
خوابهایم برای تو
از این پس
باچشم های باز می خوابم
از اینجا به بعد
چشم هایم ازطلوع تا غروب نگاههای آشنا
میآید و می رود که
بیاید از طلوع چشم هایی که ندیدم
از اینجا به بعد
که تو چترت را نو می کنی
من از راههای پراز چتر رفته برمی گردم
ولی تو آمدنم را خواب نخواهی دید
از اینجا به هر کجا
من بدون ساعت راه می روم
خورشید هر روز که صبح را
از پنجره به عصر می برد
و پای سکوت ماه
به خاطره خیره می شود
از اینجا به بعد
دنیا زیر قدم هایم تمام می شود
و تو از دو چشم باز
که رو به آخر دنیامی خوابد
رو به چترهای رفته
تمام خوابهایم را خواهی دید...!!!
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 15
امیر عاجلو 21 شهریور 1399 19:27
.مانا باشید و شاعر
عاطفه مشرفی زاده 21 شهریور 1399 21:27
سپاس گزارم بزرگوار
مسعود مدهوش 21 شهریور 1399 19:34
درود بر شاعر بانو
خوش امدید
زیبا سپیدیست،قلمتان نویسا
عاطفه مشرفی زاده 21 شهریور 1399 21:26
سپاس گزارم ادیب گرامی
کرم عرب عامری 22 شهریور 1399 12:18
آفرین آفرین گرامی
عاطفه مشرفی زاده 23 شهریور 1399 10:35
سپاس ودرود بزرگوار
ارادت
عاطفه مشرفی زاده 23 شهریور 1399 23:02
سپاس بیکران استاد
محمد رضا درویش زاده 22 شهریور 1399 12:52
درود بر شما ادیب بزرگوار
عاطفه مشرفی زاده 23 شهریور 1399 10:43
درود وسپاس برحضورتون
منصور آفرید 22 شهریور 1399 14:02
با درود بسیار زیبا
و خوش آمدید
عاطفه مشرفی زاده 23 شهریور 1399 10:44
سپاس وارادت بزرگوارید شاعر
کرم عرب عامری 22 شهریور 1399 22:10
درودها
عاطفه مشرفی زاده 20 اسفند 1399 14:56
درود و سپاس بر شما استاد
مهران امیرمحمدی نسب 23 شهریور 1399 12:12
درود بانو
عاطفه مشرفی زاده 23 شهریور 1399 21:32
سلام ودرود بزرگوار
ماناباشید به مهر