3 Stars

گریزگاه

ارسال شده در تاریخ : 14 اسفند 1402 | شماره ثبت : H9428537

نیمه شب بود.
تاریکی  در انتهای افق می درخشید.
آوازِ بی نهایت عجیبِ پرنده ای شب را در برگرفته بود.
شب را، شبِ مغرورِ جاودان را.
 ما می دانستیم که هیچ انتهایی در کار نیست. آنسوی افق، حتی آنسوی دریاها، پشت کوه ها، به دنبال چه بودیم؟
اما من می دانم.
هیچ نبود.
البته تردید نداشتم که اگر گم می شدیم،
برای ما بهتر بود‌.
انتظار امید می زاید، امید به یافتن.
امید به رسیدن. گم که می شویم، مدام چشم هایمان در جستجوی مقصدی است الهی. جایی که آدمی بهترینِ خویش را می باید.
تن به امید می دهد.
و حتی انتظار، آغشته به امید است.
خوب است که هیچ انتهایی را نمی توان متصور شد.
اگر غیر از این بود، آدمی هر لحظه در مرگ دست و پا می زد. حتی بیش از آنچه که در زندگی با مرگ دست و پنجه نرم می کند. من دانستم که این تنها راه است.
پیش از مرگ،زنده بمانم.

شاعر از شما تقاضای نقد دارد


به صدای شاعر گوش فرا دهید:
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 62 نفر 111 بار خواندند
امیر عاجلو (15 /12/ 1402)   | عاطفه مشرفی زاده (15 /12/ 1402)   | علی اکبری (15 /12/ 1402)   | محمود فتحی (16 /12/ 1402)   | حسین شفیعی بیدگلی (26 /12/ 1402)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (15 /12/ 1402)  عاطفه مشرفی زاده (15 /12/ 1402)  
تعداد آرا :2


نظر 4

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا