به خاطر آوردم

از وقتی به خاطر می آورم، از مبارزه بیزار بودم.
اصلا من برای جنگیدن ساخته نشدم.
گفتم من!
البته از من چیزی نمانده‌ ولی می دانم که حتی دفاع کردن هم برای من نوعی جنگ محسوب می شود. 
تا حال هیچ زمانی اینهمه میل به انزوا در من نبوده است. 
 گویی هر چه دورتر از آدمیان، ..
تنهایی حس عجیبی ست.
شبیه مرگ
اما ،
اما باید بگویم گه امنیتی در خویش نهفته دارد.
من هنوز به درک درستی از آن نرسیده ام. 
اما شبیه تدفین است. تدفین روی زمین. 
فکر می کنم
به ابعاد لایتناهی آن فکر می کنم
آه!
شبیه رها شدگی قایقی دربدر است
در آبهایی که آخرشان پیدا نیست
شبیه کلبه ای متروکه و خالی در جنگل
شبیه قاصدکی که باد می بردش 
تنهای تنها
با همه ی آرزوهایی که بر دوش حمل می کند.

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 26 نفر 43 بار خواندند
ابوالحسن انصاری (الف. رها) (27 /12/ 1402)   | عاطفه مشرفی زاده (27 /12/ 1402)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا