3 Stars

گلی برای ابدیت

ارسال شده در تاریخ : 29 تیر 1401 | شماره ثبت : H9421553

ما مست بودیم،

چنان بی خود، که حتی

دست هایمان را

از یاد برده بودیم

چنان بی صورت،

که آینه به ما می خندید

با بوسه هایی که

بر گلبرگ های ماگنولیا،

محو می شد،

بی آنکه حتی لبی

بر صورتمان نقش بسته باشد

و محو تماشا بودیم،

بی چشم

دنیا در سکوت خود،

در مرگ دست و پا می زد؛

و ما هیچ نمی دیدیم

ما به خواب مشغول بودیم

به خیالی چنان باران خورده

که گویی

از دهان خیس ترین فصل

"ها" شده است،

و بر جان ما نشسته است

دیگر هیچ چیز تمام نخواهد شد

جاودانگی حتی افسانه است،

وقتی که از خون ما،

عطر دیوانه ی مستی می خیزد

باید از یاد ببریم،

هر چه نام و نشان را

بادی بوَزَد

بارانی ببارد

هر آنچه هست بشوید

و با خود ببرد

با دست خالی،

بی خویشتن ترینم

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 59 نفر 89 بار خواندند
امیر عاجلو (01 /05/ 1401)   | عاطفه مشرفی زاده (04 /05/ 1401)   | پروانه آجورلو (09 /11/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (01 /05/ 1401)  عاطفه مشرفی زاده (04 /05/ 1401)  
تعداد آرا :2


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا