آیه ای از دل بخوان تا من مسلمانت شوم
حافظ مجموعه ی سی جزئ قرآنت شوم
تار شد دیدم, زبس دیدم تو را با دیگران
دور نیست آن لحظه تا من چشم ویرانت شوم
من قسم خوردم در آغوشت که تا هنگام مرگ
چون سگان دست آموز نگهبانت شوم
شوق غلطیدن چو اشک از گونه هایت در من است
تا که شاید همنشین گاهی به دامانت شوم
می رود شیطان به زیر جلدم اما غافل است
من به قصد عاشقی سر در گریبانت شوم
می ننوش از دست هر بیگانه ای تا سالها
چون بخواهی ساقی مشروب گردانت شوم
نوبت افسانه ی شیرین من که می رسد
تا به پای بیستون با تیشه مهمانت شوم
حال عشق از من اگر پرسی بگویم عمری است
با دل و جان قصد آن دارم که قربانت شوم
فرصت اثبات کی دادی که در دریای عشق
ناخدای کشتی درگیر طوفانت شوم
کی رضایت می دهد قلبم که در هنگام مرگ
شاهد بی اعتدالیهای چشمانت شوم
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 09 شهریور 1401 11:26
درود بر شما
فاطمه شایگان 09 شهریور 1401 19:23
سلام ودرودهاااا
احسن به قلم توانمندتان
کاظم قادری 11 شهریور 1401 00:20
سلام و درودها نثار نگاه گرمتان
رضا کاظمی اردبیلی 25 شهریور 1401 22:36
عرض ادب
زیبا و دلنشین بود.
درود بر شما شاعر توانا و گرانقدر.