افسوس که دنیای جدید و رنگی
دنیای بد و کریه و زشتی شده است
زندان فروتنان و جان های لطیف
میدان فریب و بدسرشتی شده است
در اوجِ فراوانیِ اسبابِ رفاه
دل هاهمه محتاج محبّت شده اند
بخشندگی، داستان و افسانه شده
مردم همه آماج مذمّت شده اند
خرجینِ فسون بر سرمان بار شده
این بارِ بلا ، زمین ، نهادن باید
راهی که پراز خارِ مرارت باشد
خیزیدن و صدبار، فتادن باید
افتاده ام و شکسته در محضرِ او
خواهشگرِ خیزش و نوازش هستم
مانند کسی که در کویر است و اسیر
آکنده ز احساسِ نیایش هستم
کای بارخدا ، به حقِّ لطف و کرَمَت
ره را بنما و نیک ، دریاب مرا
بر جهل و جفا ، هماره پیروزم کن
تنها مگذار، در خَمِ خواب مرا
تا حرص ، گرفتار و فقیرم نکند
دنیاطلبی ، سست و اسیرم نکند
نادانی و ناتوانی و بی خبری
ترسو و دغلباز و حقیرم نکند
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 31 تیر 1400 14:08
لطیف و دلنشین
محمد خوش بین 31 تیر 1400 19:49
سلام و درودها