ای گرفته دستِ من، در گیر و دارِ زندگی
ای که کردی خود وجودت را نثارِ زندگی
گردِ پیری بر رخِ زیبایِ تو دارد سخن:
"من گذشتم از جوانی، در بهارِ زندگی"
تک درختی خشک بودم در بیابان وجود
سبز گشتم با تو من، در سایه سارِ زندگی
گرچه شد بختم سپید، امّا بمیرم، شد سپید
رنگِ گیسویِ سیاهت در گذارِ زندگی
آرزوهایت فدا شد یک به یک در پای من
تا شدی پابندِ من، گشتی دچارِ زندگی
جان پناهم بودی و زخمیِ تیغِ روزگار
تا شوم پیروز من، در کارزارِ زندگی
گردِ غم را می زدودی با سر انگشتانِ دل
تا نگردد تیره قلبم، از غبارِ زندگی
مهربانم! گر نبودی حامیِ من، بی گمان
خُرد می شد استخوانم از فشارِ زندگی
آنچه دارم آبرو، از یُمنِ ایثارِ شماست
خانه ات آباد باد! ای اعتبارِ زندگی
#جواد_امیرحسینی(مهراد)
زمستان 1401
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 19 اردیبهشت 1402 16:19
.مانا باشید و شاعر
بهاالدین داودپور 20 اردیبهشت 1402 06:57
درودشاعرگرامی وتوانا زیبا بود پاینده باشید