3 Stars

حرفهای کهنه

ارسال شده در تاریخ : 26 دی 1394 | شماره ثبت : H942390

حرف های کهنه
به پایِ شعرهایت واژه ها را کرده ام پَر پَر
که شاید نورِ دل حاصل شود یا صورتی بهتر
تمامِ حرف های کهنه را از خاطرم شُستم
مرا اندیشه ی نو بُرد در انگیزه ی دیگر
چه باید کرد این جا پایگاه نظم جویا ن است
پریشان می شوم تا نظم بر خیزد از این دفتر
همه دریا، سرابی شد تمام عشق ، خوابی شد
بدون خون نمی روید گل سرخی از این بستر
نمی بارد نمی باران به خاک سر نوشت من
به آتش می کشد این دشت را آن ابر خاکستر
نه مانده خط، نه مانده پا، نه مانده مقصدی برجا
خطر کی می کند بی درد، در میدان بی محور
بزن سازی که نیرو ساز باشد ای دم غیرت
ندارد جر ئتِ صحبت ، زبانِ قومِ بی لشکر
فرایند مسلمانی همه ا صلا ح و ایمان است
مسلمان نیست درویشی که دارد خوی خون باور
نژاد و رنگ و خون بگذار ، تا وحدت شود حاصل
شرافت نیست در قومی که دارد فتنه ای در سر
برادر با برادر فرق دارد ، مثل دود و نور
ابوجهل و محمد(ع) سرزد از یک خون و یک ساغر





شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 263 نفر 366 بار خواندند
عباس یزدی(طوفان) (28 /10/ 1394)   | مسعود احمدی (28 /10/ 1394)   | حسن کریمی (28 /10/ 1394)   | فرهنگ باریکانی (28 /10/ 1394)   | اله یار خادمیان (29 /10/ 1394)   | طلعت خیاط پیشه (01 /11/ 1394)   | علیرضا خسروی (06 /11/ 1394)   |

رای برای این شعر
عباس یزدی(طوفان) (28 /10/ 1394)  مسعود احمدی (28 /10/ 1394)  حسن کریمی (28 /10/ 1394)  طلعت خیاط پیشه (01 /11/ 1394)  علیرضا خسروی (06 /11/ 1394)  
تعداد آرا :5


نظر 12

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا