سنگ اگر آیینه ی قرآن شود می بوسمش
خاک اگرخاک گُل ایمان شود می بوسمش
عشق من معلول رنگ ونقش واحسا سات نیست
نقش اگر جانمایه ی انسان شود می بوسمش
قهر مان بر نفس اگر غالب شود دارد هنر
هرکه مغلوب از تب وجدان شود می بوسمش
هر کلامی باشد آیات خدا می خوانمش
هردری دروازه ی عرفان شود می بوسمش
هرکه هستی ،باش ،فتح من به رنگ وروضه نیست
شعر تو گر باعث رجحان شود می بوسمش
بی لب خندان و تصویر عمل بازار نیست
فکر کردی گر دغل خندان شود می بوسمش؟
یوسف حسن مرا زندانی نفست مکن
روی تو گر منظر جانان شود می بوسمش
قصد ما سرگرمی وافسانه پردازی نبود
گرزلیخا را هوس ویران شود می بوسمش
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 6
محمد جوکار 20 دی 1395 01:24
درودت باد استاد خادمیان عزیز
خرسندم که از چشمه زلال احساس و معرفتت بقدر فهم می نوشم
رقص قلمت جاودان
اله یار خادمیان 20 دی 1395 07:23
سپاسگزارم از محبت و نگاه ارزشمند بی بدیل شما عزتت جاودانه عزیز دوست نواز
حسن کریمی 21 دی 1395 06:57
سلام عرض ادب جناب خادمیان مثل همیشه غزلی ناب به زلالی سرچشمه گوارای آب برقرار ومستدام باشید
اله یار خادمیان 21 دی 1395 17:19
سپاسگزارم از محبت همیشگی شما بزرگوار
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 21 دی 1395 13:57
درود بر شما بزرگوار
دستمریزاد .
اله یار خادمیان 21 دی 1395 17:20
سپاسگزارم از محبت همیشگی شما بزرگوار