ببینید:
شَتَکِ آبِ روی صورتش
پروازِ پرندگانِ دور سرش
- حتا-
این نُت های ریخته ی دورِ لَبش !
و کسی نفهمید:
چگونه پِلک های بسته ی شاعر
بالِ نُت های ریخته ی شعری شد
که غزلش را،
پرندگانی قَلم زدند
که رقص چوپی* را
در آن ،
خوب بَلد بودند...
به وقت باریدن نُت و خون
بر مزار شعر!
* یک نوع رقص آئینی کُردی است که با ضربه های ریتمیک پا و بصورت حلقه ای انجام می شود.
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 18 امرداد 1401 13:22
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
پرشنگ صوفی زاده 19 امرداد 1401 15:34
درود بر شما
سپاسگزارم
شفیقه طهماسبی 19 امرداد 1401 18:54
سلام و درودها
اشعارتون واقعا زیباست و خواندنی
لذت بردم
نویسا بمانید
پرشنگ صوفی زاده 17 شهریور 1401 16:42
بزرگوارید.