خودم را در میان زندگی سرخورده بینم
به حال غرق در دریای غم ، بازنده بینم
نه دستی بر نجاتم بوده و حتی نه قصدی
به سوگ سرنوشتم ایچنین درمانده بینم
درونم ناله های بی وفائی لانه کرده تا ابد
جهان با درد همچون حاکمی بر بنده بینم
خداوندا چرا سنگین شده غم دوش مردم
ز حکمت وعده های بعد و در آینده ببینم
تو میدانی مسیر زندگی پر پیچ و با رنج
که بی صبر و تحمل بر دروغ ارزنده بینم
عدالت ها مداری در قضاوت پر گشوده
به دور از هر حیایی لاجرم وامانده بینم
مرا بخشیده ای عمری سراسر درد بسیار
وجودم را در این دنیا بسی جامانده بینم
۰سروده شده توسط ادریس علیزاده
پانزدهم آبان ماه ۱۴۰۰
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 21 آبان 1400 20:07
.مانا باشید و شاعر
ادریس علیزاده 22 آبان 1400 01:04
درود بی مران
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 22 آبان 1400 01:30
ادریس علیزاده 22 آبان 1400 18:50
درود بر شما
خسرو فیضی 26 آبان 1400 14:28
. با دروم نیک
. استاد گرانقدر وقتی گله کردی که نظر دوستان اغلب یک به به است !!!!
. تازه باید ممنون هم بود !!!!
. وگرنه استاد ارجمند فقط با چند شاخه گل کپی پیست شده نمی آمدند!!!!!!
. البته استاد مقصر نیستند که فضا ، فضایی صمیمانه و دوستانه نیست !!!!
. و این چند شاخه گل هم . . غنیمتی ست !!!!
. و جنابعالی که همه وجودتان دغدغه های انسانی ست
. دغدغه های اجتماعی ست و غصه کودکان گرسنه و کار
. برایتان این چنین خواهم سرود
. شب پر از موسیقی رنگین امید است
ادریس علیزاده 26 آبان 1400 15:00
درود همیشگی من به شما ادیب گرانقدر ، تاج سر بنده و من حقیقتش نمیتونم
از عهده جوابگویی محبت های فراوان شما در حق این حقیر بذل میکنید ، بر بیام.
امیدوارم بتونم حداقل وظیفه انسانی خودم رو درست و بموقع در حق جامعه و سرزمین
پاک اهورایی آریایی ادا کنم. همیشه گفتم و باز هم تکرار می کنم جان ناقابلی دارم
بدون شک ناچیز هدیه ای است بهر وطن البته در جای خودش حداقل ارزش فدا کردن داشته باشد
چراکه همه ما قرار بر این است در آن گهواره آرام بگیریم مام وطن دامن پر مهر و آغوش گرم خویش را
لایق وطن پرستان خواهد کرد که بنده ناچیزترین کوچکترین عضو او خواهم بود
به امید روزهای شاد به امید سالهای آبادانی به امید روزی که فراموش بشود این روزهای تلخ در آن روزهای طلایی
البته بعید می دانم زنده باشم و با چشم خود ببینم.
زندگی آنقدر کوتاه پر از دردو رنج میگذرد که روحیه انسان ها درگیر مسائل بی ارزش می شود
که خود عاملی بر ایجاد دردو رنج های بی اهمیت می شود. البته به نظر میرسه که وجود این شرایط
ضروری به نظر می رسد جهت روشن شدن افکار عوام، هرچند با صرف هزینه سنگین همراه بوده
اما می توانست با وجود یک سیستم نرم تر در برخورد با مردم خویش قرنی زمان می برد
جهت روشن گری و شناخت دین و اثرات آن و انسان تمدن خواه و جوامع مدنی پسند
به امید آن روز امجد درود هایم نثارتان باد