.
.
.
ببخش اگر صدای من لطیف نیست!
شبیه یک زنم ولی
نه کمتر از براده های آهنم
.
نمیزنم جوال دوز
گواهی صداقتم، تن پر از خراش های سوزنم
.
کسی به گوش من سرود
ز کنج شعر دختری
که چشم و گوش بسته بود
( نه شاخه از ستارهی نجیب روز چیده بود
نه انعکاس ماه را به روی آب دیده بود
و یا لباس گل گلی میان بقچه اش نداشت)
لگد به بختکی زد و بر آینه هوار کرد
شبی رسید دست او به چفت در
فرار کرد
گریخت از خرابه ای که خوابهای خوش نداشت
که خشت خشت آن فقط
سراب خانه را به دوش خسته اش کشیده بود
.
و بعد...
لاک صورتی به ناخنش کشید و انقلاب کرد
.
به وقت صبح هیچ کس
فراز دار انتقام آن سفید چشم شورشی نرفت
چرا که پهن کرده بود بر طناب های ده
ارزنی!
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 17 آبان 1401 20:03
درود بر شما
حسن مصطفایی دهنوی 20 آبان 1401 08:19
درود ها بانو
بسیار عالی است
سربلند و پیروز باشید
ادریس علیزاده 20 آبان 1401 11:15
درود بانو
چه سربلند میسرایید در خدمت هنر سرزمین زخم خورده و پژواک صدای لرزان این دایه ی خونین بال میشوید
که پس میزند غروب پر توقع را برای حضور طلوع و دست گیری سحر مرغان عاشق